ماموریت مخفی پارت ۲۱

Sana
42 بار بازدید - 3 سال پیش - ماموریت مخفی پارت ۲۱ رسیدیم
ماموریت مخفی پارت ۲۱ رسیدیم تهران رفتیم اداره رفتیم سایت جلو در آسانسور سعید بود.. سعید:رسول سلام قیافرووو من:آقا سعید لطفا خسته ایم سعید :خسته اید الان خسته گیتون رو در میکنم بچه ها بیایید رسول اوا خانم ساحل خانم اومدن شیرین :عه ارزو اوا رسول سعید :بیایید ببینید کی اومده ارزو :اوا داود :رسول موها رو ارزو :اوا خانم چشات چه عوض شده داود:آقا رسول اوا هستنا واقعا رسول اوا این چه قیافیه سعید: رسول جان برگرد من یه عکس بگیرم داوود:بگیر بگیر منو رسول دوییدیدم ولی اینا باز کاره خودشو انجام دادن داود:آقا وایسا یه عکسه دیگه رسول :زشته نکن زشته من:رسول راست میگه ارزو :آقا مردم یه عمر میرن خارج از کشور موهاشونو رنگ نمیکنن ریش هاشونو نمیزنن چشاشون لنز نمیزارن اوا خانم رسول جان چقدر عوض شدین داود:البته ایشون دیگه اقا رسول نیست با این قیافه باید بهش بگیم جیمی ایشون هم که جیلی خانم محمد:آقا اذیت نکنید این برادرمون و این خواهرمون از زمانی رفته ترکیه شرایت سختی داشت من:یاد بگیرید محمد:از اون موقع یا کار کرده یا فرار بچه ها همه زدن زیر خنده داود:البته تو فرار که موفق بوده باید ببینیم نتیجه کارشون چی شده امیر:آقا اگه موفق بودن که فرار نمیکردن محمد:بشین گیریم پاک کن سعید:چی چی پاک کن اقا داود:وایسا وایسا سعید اون عینک بیار محمد :ای بابا من:یاد بگیرید با ماموری که خستس تازه از ماموریت برگشته باید خیلی آروم برخورد کرد تا اینو گفتم ساحل زد پس کلم محمد:با مامور فراری باید قشنگ برخورد کنی ارزو. :خب یه عکس بگیریم بچه ها همین جوری داشتن میخندیدن منم دستم گذاشته بودم رو صورتم ارزو:جیلی جون دستت رو بنداز داشتیم عکس می‌انداختیم که آقای عبدی از پشتمون اومد من:سلام اقا رسول:اقا سلام عبدی:محمد این مو سرخه چشم سبزه جز تیم ماست داود:آقا از الان دیگه باید بهشون بگیم جیلی جیمی محمد:بچه ها عبدی:محمد ی لحظه بیا آقای عبدی که رفت بچه ها برگشت تا عکس بگیرن فردا ..... تو پارکینگ شخصی سارا هدایت بودیم منتظر احسان بودیم احسان اومد نشست تو ماشین گفت بریم +یه لحظه وایسا این عکس را ببین احسان تا دید رنگش پرید عکس خودش با یه زن دیگه بود + این کیع _من نمی شناسمس؟ احسان خودتو به اون راه نزنورق بزن بعد ورق زد عکس خودش با اون زن دم دریا اون عکسی رو دید که با خانمش یه بلیت استرالیا دستش بود _احسان من از کثیف بازی های تو خبر دارم بعد یهو سارا با ۲ تا گلوله کلت زد تو سرش بعد هم مرد هم شیشه ماشین شکست بعد زنگ زد به شهروز گفت با حسام بیاین اینجا سریع بعد اومدن گفت ببرینش بعد بردنش بیرون شهر و جنازه را خاک کردن سایت..... رسول :به به خانم ها چی شد من بدون اینکه توجه کنم رد شدم رسول :ارزو این چش بود ارزو :نمیدونم ساحل :این یه چیزیش شده من اینو میشناسم ارزو :ساحل وایسا رسول:داود اینا چشون بود داود:نمیدونم رسول:وقت دنیارو میگیرن محمد : بچه های پرونده گاندو اتاق من همه اومدیم آقا محمد خب امروز قراره ۳ تا عملیات انتحاری اتفاق بیفته اول زن هست و من می سپارم به آوا خانم و خانم ابراهیمی زهرا هم خواهر من به شما کمک میکنه ۲ تیم باقی مانده مرد هستن با شما ۳ نفر خب برید سمت اتاق هاتون توی سیستم های شما اطلاعات را فرستادم خب سوالی هست؟همه:خیر محمد:بفرمایید داشتم آماده میشدم که.... ساحل:اوا جان میگم که خوبی منم که سرم پایین بود نشته بودم داشتم کفشم میپوشیدم سرم گرفتم بالا گفتم ساحل جان خوبه خودت صبح با منی ساحل :منظورم این بود که از صبح که سارا احسان کشت یه جوری شدی ارزو: ساحل من اینو میشناسم تا خود صبح ازش بپرسی جوابت رو نمیده. من:پس خوب شناختی شیرین:اوا اینو آقا محمد داد. من: مرسی️ این خانمه الیزابت هست ملیتش انگلیسیه و ۳۰ سالشه و توی مهمان خانه هست می خواد ترمینال غرب را منفجر کنه باید بریم تو مهمان خانه اتاق بقلی اش یه اتاق بگیریم تا دوربین ها را تو خونه ش نصب کنیم باید یه دعوا راه بندازیم که از اتاق بره بیرون و ما بتونیم دیوار را سوراخ کنیم و دوربین سیمی را از دیوار رد کنیم و پشت شوفاژ جاسازی بکنیم ما رفتیم مهمان خانه و دور بین را وصل کردیم و دیدیم زیر کاپشن ش پر از بمب و نارنجکه بعد تعقیب شروع شد من :هادی ۲ دارم می رم دنبالش با نیروی انتظامی هماهنگ کنید در لباس مبدل مراقب مردم باشن داره می ره سمت ترمینال ساحل :باشه هادی۱ من :تک تیر انداز برو بالای پشت بوم ترمینال مستقر بشو هر وقت گفتم بزن تو سرش تک تیر انداز باشه من:بچه ها مسلح باشید رسول: داود سوژه می خواد با یه دکمه تو دستش اینجا را منفجر کنه من: سحاب ۲(تک تیرانداز)بهش مسلطی؟ +آره من :نشونه بگیر رو صورتش آم الیزابت ۲ ثانی
3 سال پیش در تاریخ 1400/04/26 منتشر شده است.
42 بـار بازدید شده
... بیشتر