قصه های من و بابام- درگیری با زنبور !
289 بار بازدید -
5 سال پیش
-
تبریز امروز: من و بابام
تبریز امروز: من و بابام نشسته بودیم تا باهم شیرینی بخوریم ، ناگهان یک زنبور روی شیرینی من نشست ، می خواستم یک ضربه محکم به زنبور بزنم که بابام جلوی من را گرفت. او به آرامی بشقاب شیرینی را بیرون از پنجره گرفت تا زنبور به پرواز درآمد.اما زنبور این بار برگشت و کله بابام را نیش زد .......وقتی این بار سر میز برای صرف شیرینی نشستیم ، زنبور این بار روی شیرینی بابام نشست و الان نوبت بابام بودم که برخورد با زنبور را نشان دهد. برای مطالعه بیشتر www.tabriz-emrooz.ir پایگاه خبری تبریز امروز مراجعه نمایید
5 سال پیش
در تاریخ 1398/05/20 منتشر شده
است.
289
بـار بازدید شده