غزل ۳۰۵ حافظ

افسانه لعل میرزاده
افسانه لعل میرزاده
36 بار بازدید - 2 سال پیش - غزل شماره ۳۰۵ حافظ به
غزل شماره ۳۰۵ حافظ به وقت گل شدم از توبه شراب خجل که کس مباد ز کردار ناصواب خجل صلاح ما همه دام ره است و من زین بحث نیم ز شاهد و ساقی به هیچ باب خجل بود که یار نرنجد ز ما به خلق کریم که از سؤال ملولیم و از جواب خجل ز خون که رفت شب دوش از سراچه چشم شدیم در نظر رهروان خواب خجل رواست نرگس مست ار فکند سر در پیش که شد ز شیوه آن چشم پر عتاب خجل تویی که خوبتری ز آفتاب و شکر خدا که نیستم ز تو در روی آفتاب خجل حجاب ظلمت از آن بست آب خضر که گشت ز شعر حافظ و آن طبع همچو آب خجل
2 سال پیش در تاریخ 1401/08/21 منتشر شده است.
36 بـار بازدید شده
... بیشتر