شعر خوانی زیبای اشعار استاد اردلان سرفراز - شعر حادثه
1.7 هزار بار بازدید -
3 سال پیش
-
گفتم تو چرا دورتر از
گفتم تو چرا دورتر از خواب و سرابی، خواب و سرابی،
گفتی که منم با تو ولیکن تو نقابی، اما تو نقابی،
فریاد کشیدم تو کجایی، تو کجایی،
گفتی که طلب کن تو مرا تا که بیابی،
چون همسفر عشق شدی مرد سفر باش مرد سفر باش،
هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش،
هر منزل این راه بیابان هلاک است،
هر چشمه سرابی ست که بر سینه ی خاک است،
در سایه ی هر سنگ اگر گل به زمین است،
نقش تله ماری ست که در خواب کمین است،
در هر قدمت خار، هر شاخه سر دار،
در هر نفس آزار، هر ثانیه صد بار،
چون همسفر عشق شدی مرد سفر باش مرد سفر باش،
هم منتظ
3 سال پیش
در تاریخ 1400/02/15 منتشر شده
است.
1,717
بـار بازدید شده