دزفول، دژی محکم در بارش گلوله و موشک: 4 خرداد: روز مقاومت و پایداری - روز دزفول
303 بار بازدید -
3 سال پیش
-
مردم مقاوم دزفول در مقابل
مردم مقاوم دزفول در مقابل موشک باران بیرحمانه دشمن برای دفاع از تمامیت ارضی و انقلاب اسلامی، هشت سال جانانه ایستادند و دو هزار و ششصد (2600) شهید، ۱۴۷ مفقود الاثر، ۴۵۲ آزاده و چهار هزار (4000) جانباز تقدیم اسلام کردند.
*** چهارم خرداد به همین خاطر «روز مقاومت و پایداری - روز دزفول» نامگذاری شده است.
* یکی از شهرهایی که از همان ابتدای جنگ مورد تهاجم گسترده و وسیع جنگندههای عراقی و حملات موشکی و توپهای دوربرد ارتش بعث عراق قرار گرفت، شهرستان دزفول بود.
* مادران دزفولی با افتخار فرزندان خود را راهی جبهه میکردند و خود سنگر شهر را حفظ میکردند و زمانی که یکی از فرزندشان شهید میشد باز هم فرزندان دیگر خود را راهی میدان جنگ میکردند.
* در طول هشت سال دفاع مقدس، یعنی از ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ تا پایان جنگ تعداد ۱۷۶ موشک فراگ هفت و اسکاد B به دزفول شلّیک شد، ضمن اینکه در این مدت پنج هزار و ۸۲۱ گلوله توپ نیز به پیکر این شهرستان اصابت کرد.
در اینجا باید به سخن سردار سرلشگر شهید حاج احمد سوداگر اشاره کرده که همیشه میگفت: «دزفول به تنهایی در هشت سال دفاع مقدّس، به اندازۀ «یک لشگر» نیروی رزمنده، در جبهههای حق علیه باطل داشته است».
* همچنین باید به نقش مرحوم آیت الله قاضی نماینده امام خمینی (رحمة الله علیه) و امام جمعه وقت دزفول اشاره کرد: آیت الله قاضی یکی از نمادهای مقاومت این شهر است و رادیو دزفول یکی از یادگارهای این شخصیت است که سهم به سزایی در روحیّه دادن به مردم و پشتیبانی از نیروهای دلاور و تقویت جبههها داشت.
* زنان دزفولی در دوران دفاع مقدّس به عنوان یک پشتوانۀ قوی برای جبههها و رزمندگان، سهم بزرگی در پیروزیها آن مقطع تاریخی کشورمان داشتند.
زنان اگر چه نتوانستند پا به پای همسران، برادران و فرزندان خود در جبهه حضور یابند، اما در پشت جبهه نقشی بی بدیل را اجرا کردند.
زنان دزفولی، آوارگی دیدند ؛ امّا از ایمان و آرمانشان نبریدند.
دزفول شهر بیبدیل دخترکانی است که در هنگام بیرون کشیدن از زیر آوار تکبیر میگفتند و در نیمجانی که در لبهایشان متراکم شده بود به التماس، چادر میطلبیدند تا خود را بپوشانند!
شهری که خرابههایش جز خون و خاکستر نداشت، امّا هیچ کس، هیچگاه شِکوه از زبانش نشنید و اخم بر چهرهاش ندید.
*** برشی کوتاه از کتاب عصمت به روایت مادر شهید:
از شب قبل مراسم عروسی، عصمت به من گفت: «مادر! برا خرید لباسای عروسی چقدر پول لازمه؟»
گفتم: «یه چادر مشکی این قیمت...، یه چادر سفید گلدار این قیمت...، لباس این قیمت...» سرانگشتی برایش حساب کردم چقدر پول لازم داریم.
از بازار یک چادر مشکی و یک چادر سفید انتخاب کرد. گفت: «دیگه چیزی احتیاج ندارم.»
وقتی به خانه رسیدیم گفتم: «پس لباس شب عروسیت چی؟»
گفت: «دوست دارم اون پارچهی سفید قلابهدوزی رو که از مکه آوردی برام بدوزی.»
گفتم: «خوبه! باشه دخترم، میدوزمِش.»
لباسها و چادر عروسی عصمت را خودم دوختم.
میخواستم چادرش را آماده کنم. برای اندازهگیری، پارچه را روی سرش انداختم و نشستم که پارچه را برش بزنم.
وقتی قیچی را بر روی پارچه گذاشتم، عصمت ذکرهایی میخواند.
سرم را بالا گرفتم و با تعجب گفتم: «داری چی میخونی؟»
گفت: «دعای شهادت.»
گفتم: «چرا شهادت؟»
گفت: «یعنی من لیاقت دارم زیر این چادر شهید بشم؟»
یک لحظه سکوت کردم. دوباره شروع کرد به دعا خواندن. دستم کند شده بود، آرام آرام پارچه را برش میزدم... .
این جملات برگرفته از کتاب "عصمت" به قلم سیّده رقیّه آذرنگ است .
سیّده رقیّه آذرنگ قبل از اینکه نویسندگی درحوزۀ دفاع مقدّس را به طور حرفهای آغاز کند، کم و بیش به سرودن اشعار در زمینه شهید و شهادت و اهل بیت (علیهم السلام) مشغول بود.
آذرنگ از کتاب هایی که در حوزۀ دفاع مقدّس نوشته است گفت: تا به امروز کتاب عصمت (روایت مستند زندگانی شهید عصمت پورانوری)، کتاب سفیران ایثار (خاطرات زنان فعال دزفول در دوران دفاع مقدّس) و کتاب کودکانه (چادری برای عصمت) و کتاب کودکانه در آغوش مادر در مورد کودکان در جنگ تحمیلی و موشک باران شهرها از من منتشر شده است.
وی از آثار در آستانۀ چاپّش هم گفت: چند کتاب از خاطرات مادر بزرگوار یک شهید شاخص انقلابی، کتابی برای خاطرات یک جانباز دوران دفاع مقدّس و کتابی داستانی در مورد بیش از ۱۵ بانوی شهید شهرستان دزفول و... در حال چاپ دارم و مقالاتی هم در این زمینه نگاشتهام.»
در خصوص کتاب «عصمت آشنایی من با این شهید خیلی ویژه و خاص بود و الحمدلله در سال 1397 و شب شهادت حضرت زهرای مرضیه (سلام الله علیها) در محضر مقام معظم رهبری (حفظه الله تعالی) چند کلامی در خصوص این کتاب صحبت نمودم که تمجید ایشان را در پی داشت.
3 سال پیش
در تاریخ 1400/03/04 منتشر شده
است.
303
بـار بازدید شده