پادکست شهید ابوالفضل راه چمنی
55 بار بازدید -
2 سال پیش
-
به کانال شهدای مدافع حرم
به کانال شهدای مدافع حرم در تلگرام بپیوندیم:
http://t.me/shuhadayemodafeharam
#ازدواج_به_سبک_شهدا
شهید مدافعحرم ابوالفصل راه چمنی
همسر شهید نقل میکند: من و آقا ابوالفضل فامیل بودم. خواهرشان، زندایی من هستند. چند مرتبه بیشتر ابوالفضل را ندیده بودم ولی در همین چند دیدار خانوادگی، متوجه تفاوت زیادش با دیگر جوانها شدم.
مثلاً میدیدم که موقع حرفزدن با خانمها چقدر سربه زیر هست. همین برای من که آن موقع یک دختر دبیرستانی بودم، خیلی جذّابیّت داشت و من را شیفته خودش کرد و از خدا خواستم که آن را همسر من قرار بدهد. به کسی نگفتم و فقط از خدا خواستم. بعد از نمازهایم دعا میکردم که خدا کمک کند.
حتی یک مرتبه فکر کردم که به خودش زنگ بزنم ولی باز پشیمان شدم قضیه را به خدا سپردم. بعدها وقتی برای آقا ابوالفضل تعریف میکردم، میگفت: «اگر به من زنگ زده بودی، هرگز سراغت نمیآمدم»
آقا ابوالفضل قبل از عقد، هیچوقت با من کلامی حرف نزده بود ولی خودش میگفت از دوران دانشجوییاش من را در نظر داشته است. تا اینکه به خانوادهشان پیشنهاد میدهد و به خواستگاری من آمدند.
خرداد سال۱۳۹۰، من در خوابگاه بودم و فصل امتحانات بود. پدرم به من زنگ زد و گفت خانوادهی ابوالفضل به خواستگاریات آمدهاند. از خوشحالی و استرس این قضیه، چندتا از امتحاناتم را خراب کردم. شب خواستگاری زیاد صحبت نکردیم چون تقریباً من برای هیچ موردی مشکل نداشتم. او از سختی کارش گفت که من میدانستم نظامی است.
بحث مهریه که شد، گفت: «۱۴تا سکه» بلافاصله گفتم: «من مشکلی ندارم اما فکر نکنم خانوادهام قبول کنند.» به خانوادهام گفتیم، گفتند: «هرطور خودتان صلاح میدانید» که همان ۱۴سکه شد و یک سفر کربلا که خود ابوالفضل اضافه کرد.
2 سال پیش
در تاریخ 1401/02/30 منتشر شده
است.
55
بـار بازدید شده