Be khod Ay ... به خود آی

به خود آی ... این سخن را من از امروز ، نه گفتم ، نه نوشتم ... بلکه؛ از صبح ازل با قلم نور نوشتند : که نه آنم ، نه مریدم ، نه مرادم، نه کلامم، نه پیامم نه چنانم که تو گویی، نه چنینم که تو خوانی و نه آنگونه که گفتند و شنیدی و تو دانی نه گرفتار و اسیرم نه به زنجیر کسی بسته و نه برده ی دینم ، نه به هر خانقه و مسجد و میخانه فقیرم ... به تو آهسته و در پرده بگویم که کسی نشنود این راز گهربار جهان را : که حقیقت نه به رنگ است و نه بو نه به های است و نه هو نه به جام است ، نه سبو ... به تو سوگند : گر این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی : آنچه گفتند و سرودند : تو آنی ، خود تو جان جهانی ... تو سکوتی، تو خود باغ بهشتی، ملکوتی ... تو همانی : که همه عمر به دنبال خودت، نعره زنانی و ندانی و ندانی که تو آن نقطه ی عشقی که تو اسرار نهانی که تو آن نقطه ی عشقی به خود آی .. به خود آی تا به در خانه ی متروکه‌ هر عابد و زاهد به گدایی ننشینی و به جز روشنی و شعشعه ی پرتوی خود هیچ نبینی و گل وصل بچینی ... تو همانی که تو افلاک خدایی خود اویی ... جان جهانی تو همانی ... به خود آی ... "تصنیف مولانا" "علی حیدری" #یاسرطایفه #۷آبان ۱۴۰۰ #yaser_tayefe

• #موسیقی
• #یاسر_طایفه
• #حقیقت_نه_به_رنگ_است_و_نه_بو
• #خودشناسی
• #مولانا
• #سکوت