رمان میراکلس/کتاب من!/پارت چهارم!

کلویی:بریمم پیش‌مرینت‌- مرینت:زویی بریم سریع پیش آلیا جولیکا گفت نمیاد زویی:اوکی تومدرسه- فیلیکس:آدرین من میرم سالن ورزش‌ تا تمرین تکواندو کنم تو میری خونه؟ آدرین:آره اوکیه پ زود بیا فیلیکس:باشه ویو فیلیکس:خدافظی کردیم و من رفتم به سمت سالن ورزش‌ ذهنم همش پیش جولیکا بود یعنی الان چیکار میکنه؟من رسما دیوونه اون دختر شدم وقتی وارد سالن شدم فیلیکس:جولیکااا! ویو فیلیکس:سریع رفتم آوردمش پایین و دست و پا و دهنشو باز کردم فیلیکس:جولیکا خوبی؟کی اینکارو کرد بات؟ جولیکا:نمی..تونم ن..ن..نفس ب..کشم ویوجولیکا:حالم جوری بد بود نفس کشیدنم واسم سخت شده بود فیلیکس منو بغل کرد و برد منو بیرون با دستاش سعی می‌کرد ک تمیزم کنه بعد منو نشوند تو ماشینش فیلیکس:اینطوری نمیشه میریم خونه ما جولیکا:چیی؟نمیشه فیلیکس فیلیکس:اتفاقا میشه .. جولیکا کی اینکارو بات کرده؟ جولیکا با صدای لرزون جواب داد:یونا و ک..کلویی فیلیکس:چیی؟! از یونا انتظار داشتم ولی کلویی رسیدن‌به‌خونه‌فیلیکس* +:سلام پسرم عا این دوستت چیشده؟ فیلیکس:سلام مامان داستانش مفصله جولیکا کدوم حمام بره؟ جولیکا:سلام خانم ببخشید مزاحمتون شدم +:سلام دخترم..برید حمام مهمان اونجا حوله و وسایل لازم هستش رفتن‌حمام‌مهمان- فیلیکس:جولیکا من دم درم کار داشتی صدام کن جولیکا:باشه..ممنونم:) بعد‌چند‌دقیقه- +:فیلیکس..برای دوستت جولیکا بود؟لباس آوردم فیلیکس:آره مامان جولیکا بود اوکی +:بیام داخل جولیکا؟ جولیکا:بفرمایید +:دخترم بیا لباسارو بپوش جولیکا:مرسی نیاز نیست خانم +:چرا نیازه و رومو زمین ننداز راستی دیگه بهم نگو خانم میتونی بگی ناتالی یا خاله :) جولیکا:چش.. خ..خاله ناتالی جولیکالباساشوپوشید* جولیکا:فیلیکس میگم گوشیم دست یوناعه فیلیکس:خب بریم اتاقش ازش بگیرم پیش‌یونا‌وکلویی* یونا:کلویی امروز خیلی خوب بود کلویی:آرهه یونا:وای فیلیکس یه دری میزدی این اینجا چیکار میکنه؟ فیلیکس:ببخشید دیگه واقعا شما دوتا خجالت نکشیدید اینکارو کردین زود گوشیو بدید! کلویی:بیا فیلیکس فیلیکس:بریم جولیکا رفتن‌بیرون* جولیکا:مرسی فیلیکس بزار به مرینت زنگ بزنم داره بوق میخوره عه الو مرینت آلیا:جولیکااا جولیکا:آلیا تویی؟مرینت کجاست؟ آلیا:م...م...مرینتت): صلام‌اصتارزم‌خوبین؟واسه‌شرایط‌بعدی‌۱۵‌لایک! بحی‌لاوام؛

• #کارتون_و_انیمیشن
• #رمان_میراکلس
• #کتاب_من
• #پارت_چهارم
• #ماهشونم