حسن بهمنی دشتی لری
13.1 هزار بار بازدید -
3 سال پیش
-
مخور آبي که از روي
مخور آبي که از روي گچ آيه! مگير ياري که ميلش بر دو جايه!
وفا ز زن مجور اي مرد عاقل؛ که زن گندم فروش جو نمايه
خودت گفتي برو صد سال ديگر؛ که بعد از تو نگيرم يار ديگر!
سر سالي نشد ياري گرفتي؛ زبونت با منو دل جاي ديگر
از اون بالا مياد موها طلايي؛ سر و گردن به عاشق مينمايي!
سر و با گردنت عيبي نداره؛ امون عيبي که داري بي وفايي!
بزن ني زن که غم دارد دل من؛ بزن ني را که دور است منزل من
بزن ني را مقامش را مگردون؛ که کم کم پر شده ويرونه من
3 سال پیش
در تاریخ 1400/06/04 منتشر شده
است.
13,195
بـار بازدید شده