سریال ملک قسمت ۴۸

نیما افشارنادری
نیما افشارنادری
133 بار بازدید - 4 سال پیش - سریال ملک قسمت 48 آدرس
سریال ملک قسمت 48 آدرس کانال مشکی ترکی https://www.seevid.ir/fa/result?ytch=UCmu9... لینک کانال تلگرامی مشکی: https://t.me/meshkimedia داستان قسمت آخر سریال زمهریر / زمستان سخت - ایاز و فیروزه به هم می‌رسند؟ بچه براک و ایاز زنده می‌ماند؟ https://youtu.be/W522yuCZuWk داستان قسمت آخر سریال قهرمان. قفقاز می‌میرد؟ آیا گونش درمان می‌شود؟ آیا فیرات با سونا ازدواج می‌کند؟ https://youtu.be/qedLKxgLiJo داستان قسمت آخر سریال ملک، فصل اول. ملک زنده می‌ماند؟ خانواده‌اش او را می‌پذیرند؟ خلیل عاشق ملک است؟ https://youtu.be/qm0BFX3C1sA داستان قسمت آخر سریال حلقه. سرنوشت مژده؟ کان و جهانگیر می‌میرند؟ حلقه نابود می‌شود؟ https://youtu.be/uPw7i_MM97k محمود بخاطر مسائل پیش آمده عصبانی شده و به کارگاه حافظ می رود. او با ملک دعوا میکند و او را مسبب تمام این مسایل میداند و در مورد اجاره گذاشتن مغازه میگوید. حافظ سعی دارد محمود را آرام کند اما فایده ای ندارد. حافظ دوباره قلبش درد گرفته و حالش بد می شود. محمود بعد از گفتن حرفهایش از آنجا می رود. حافظ بعد از اینکه کمی بهتر می شود، بیرون رفته و با جومالی تماس میگیرد و میخواهد او را ببیند. جومالی که سرگرم کارهای خواستگاری است، پیش حافظ می رود. حافظ با دلخوری در مورد واگذار کردن مغازه سید علی میگوید. جومالی جا خورده و میگوید چنین چیزی امکان ندارد. حافظ میگوید که پیمان دوستی او و سیدعلی وصیت پدران آنها بوده و او یا رفتارهایش، روح پدرانشان را رنجانده و باعث کدورت شده است. او از جومالی گله کرده و سپس می رود. جومالی به همراه دسته گل به خانه می رود. زمرد حاضر شده و آماده رفتن هستند. او به جومالی به دروغ میگوید که ویلدان کسالت دارد و همراه آنها نمی آید. ویلدان بخاطر ناراضی بودن از این کار، همراه آنها نرفته و از رفتارهای زمرد نیز دلگیر است. جومالی و زمرد به خانه خدیجه می روند. کمی بعد، مریم نیز آمده و تازه موضوع را متوجه می شود. او با تصور اینکه خلیل به این ازدواج رضایت داده خوشحال می شود. زمرد از مریم میخواهد که خانواده اش را در جریان بگذارد تا به صورت رسمی پیش آنها به خواستگاری بروند. سیدعلی سر خاک پدر خودش و جومالی می رود و با آنها درد و دل میکند و بخاطر اینکه وصیت آنها را شکسته است، عذرخواهی میکند. ملک به مدرسه به دنبال سیدعلی کوچک می رود. او با شرمندگی به کرم میگوید که به پول احتیاج دارد. کرم کارت خود را به ملک میدهد و میگوید که این پول برای همه آنهاست. ملک تشکر کرده و همراه سیدعلی می رود. کرم نیز به باشگاه می رود. آلپای به همراه کنعان به باشگاه می روند تا کرم را ببیند و آلپای او را برای بردن به تیم ببرد. او وقتی متوجه می شود که کرم خودش وارد تیم شده و قرارداد بسته است، از اینکه سرش بی کلاه مانده شوکه می شود. سیدعلی به خانه رفته و از نفیسه بخاطر زیر پا گذاشتن حرف او و فرستادن ملک به کارگاه گله میکند و میگوید که دیگر سر کار نمی رود و مغازه را اجاره میدهد. ملک به همراه سیدعلی کوچک به خانه آمده و با ناراحتی به سیدعلی میگوید که برای خودشان خانه گرفته و دیگر در آنجا نمی‌ماند تا برای هیچکس دردسر نشود. همان لحظه، میتات و محمود به خانه می آیند. میتات وقتی می شنود که ملک میخواهد از آنجا برود، میگوید که او هیچ جا نباید برود و همانجا میماند. ملک از این حرف میتات شوکه می شود. میتات به سیدعلی میگوید که چیزی در مورد ملک هست که او نمی‌داند.همه با تعجب منتظر حرف میتات هستند. خلیل به مغازه می رود و از کارگران می شنود که جومالی برای خواستگاری او رفته است. خلیل شوکه شده و با عصبانیت به خانه می رود. ویلدان ماجرا را به خلیل میگوید. همان لحظه حافظ با خلیل تماس میگید و میگوید که حالش بد است و از او میخواهد پیشش برود. سپس گوشی از دست او می افتد.
4 سال پیش در تاریخ 1399/08/27 منتشر شده است.
133 بـار بازدید شده
... بیشتر