رمان؛my old love:پارت هفدهم

My old love the writer : Byun Che young Part 17 _انقدر گریه کردم که نفهمیدم کی خوابم برد...... ساعت ۶ و نیمه فک نکنم دیگه بتونم بخوابم... پس تصمیم گرفتم پاشم کارامو بکنم چون امروز هم باید بریم دانشگاه...... چشمام پف کرده...به زور با کرم پف چشامو قایم کردم... یکم کارامو انجام دادم دیگه ساعت هفت بود... برم پایین صبحونه... _سلام بچه ها ..... از زبان چائه یونگ ما تصمیم گرفتیم در مقابل چه یونگ اتفاقات دیروزو نادیده بگیریم که حالش بدتر نشه چه یونگ:سلام بچه ها سوهیون:های تنبل تا الان خواب بودی؟ جین هو:خوابالو از پف چشات تابلوعه تا الان خواب بودی _سلام تنبل امروز تو باید صبحونه درست میکردی از زیرش در رفتی چه یونگ:ببخشید بچه ها واقعا خوابم میومد ........ اونا خیلی عادی باهام برخورد کردن....مثل همیشه .منم تصمیم گرفتم مث اونا اتفاقات دیروزو نادیده بگیرم و تایید کردم که پف چشمام مال اینه که تا الان خواب بودم.... خودشون هم میدونن بخاطر چیه ولی.....بخاطر من سعی میکنن همه چیزو نادیده بگیرن ...... بعد خوردن صبحونه و کلی مسخره بازی پاشدیم رفتیم دانشگاه تو دانشگاه......شیطنتمون گل کرد.....و تصمیم گرفتیم سر به سر یکی از استادا بزاریم (وای خدا رحم کنه به اون استاد بیچاره) سوهیون:تموم شد؟من دیگه نمیتونم بچه ها رو نگه دارم زود باش _تموم شد _راستی جین هو دوربین ها چیشد؟ جین هو:نگران نباش حله با دستمال جلوی دیدشونو گرفتم چائه یونگ: منم خوب دوربین دیگه ای پیدا نکردم که جین هو بپوشونتش _خوب خوبه دیگه همه چیز واسه شیطنت آماده اس... جین هو:خراب کرده باشی میکشمت چائه یونگ:با این حجم از چربی....فک نکنم استادمون بتونه از این تله جون سالم به در ببره. .............(در پارت بعد شاهد شیطنت های ما باشید)

• #بازی_و_سرگرمی
• #رمان
• #داستان
• #پارت_۱۷