حکایت عرفانی درکِ حسِ حضورِ الهی، در شبِ عزیزِ قدر

masnavi_iran
masnavi_iran
83 بار بازدید - 2 سال پیش - حکایت های عرفانیِ عنوان این
حکایت های عرفانیِ عنوان این قسمت : حکایت عرفانی درکِ حسِ حضورِ الهی، در شبِ عزیزِ قدر راوی : دکتر محمد عظیمی حسینی روزی سالکی،از استادِش پرسید، استادم، چیکار کنم، که بتونم، در این شبِ عزیز قَدر، حسِ حضورِ الهی رودر قلبم احساس کنم و به درکش برسم ؟ اون پیر دل آگاه، لبخندی زد و گفت : فرزندم، فقط لازمه که، ۳ تا کار انجام بدی. اول اینکه، دو چیز رو هرگز فراموش نکن. خدا و مرگ رو. دوم اینکه، دو چیز رو هم، برایِ همیشه، فراموشش کن. بَدی که دیگران، در حَقِت کردند وخوبی که، تو در حَقِشون میکنی. و سوم اینکه، سعی کن، سِرِّ عاشقی رو، تو زندگیت پیدا کنی. چونکه عشق، تنها تضمین کنندهِ، وصولِ یک سالکِ صادق،به دیدارِجَمالِ اون مَحبوبِ اَزلیه. عقل گوید، شِش جَهت، حَدست وبیرون راه نیست عشق گوید، راه هست و رفته‌ام من بارها اللّه حاضری اللّه ناظری اللّه شاهدٌ عَلیَّ اللّه معی اللّه معینی و هو بکل شئ محیط لا غالب الا الله
2 سال پیش در تاریخ 1401/02/05 منتشر شده است.
83 بـار بازدید شده
... بیشتر