عطر روبی(rubi) لاین نیش یانی

عطریانی
عطریانی
6 بار بازدید - 3 ماه پیش - متاسفانه عاشقانه ترین عطر زنانه
متاسفانه عاشقانه ترین عطر زنانه ایران از کالکشن نیش ایرانی مجوز طراحی و بسته بندی نگرفت داستان!!! سی سال، هر روز بانویی که سراپا قرمز پوشیده بود، آرام و بی‌‌گفت و سخن پا به خیابان فردوسی می‌گذاشت و گوشه‌ای روبه بخش خاوری میدان، می‌نشست و چشم به یک‌یک رهگذرانی می‌دوخت نامش «یاقوت» است؛ زاده‌ی سال 1305. لاغر بود و چهره‌ای کم‌وبیش استخوانی داشت. آرایش می‌کرد، نه آن اندازه که زننده باشد. سرتاپایش قرمز رنگ بود: لباس و کیف و کفش و حتا بند ساعت و جورابش. انتظار می‌کشید و چشم‌به‌راهی‌اش گویی هرگز پایانی نداشت. گاهی استکانی چای کنار دستش می‌گذاشتند، یا به خوراکی اندک مهمانش می‌کردند راز بانوی سرخ‌پوش همه می پرسیدند: این زن آنجا چه می‌کند؟ آن‌هم نه یک سال و دو سال و چند سال؛ سال‌های سال. گفته‌ها درباره‌ی راز چشم‌به‌راهی او گوناگون بود. گفته می‌شد که او در روزگار جوانی عاشق و دل‌باخته‌ی مردی می‌شود. روزی با او قرار دیدار در میدان فردوسی را می‌گذارد. مرد برای آنکه او را در ازدحام و شلوغی میدان آسان‌تر پیدا کند، از او می‌خواهد لباس سرخ‌رنگ بپوشد. او هم چنین می‌کند و بر سر قرار می‌رود. ساعت‌ها چشم‌براه می‌‌ماند، اما مرد هیچ‌گاه نمی‌آید. چه بر سر او آمده بود؟ بی‌وفایی کرده بود؟ پشیمان شده بود؟ مُرده بود؟ کسی نمی‌داند. اینکه در تصادف کشته شده است، حدس و گمان است. از آن پس زن هر روز به انتظار آمدن معشوقش جامه‌ی سرخ می‌پوشید و پیش از سر زدن آفتاب بر سر قرار می‌رفت و به دلش نوید می‌داد که: خواهد آمد! سی سال انتظار کشید و یار نیامد!
3 ماه پیش در تاریخ 1403/03/07 منتشر شده است.
6 بـار بازدید شده
... بیشتر