امشب بزن به وادی دل بی گدارتر
200 بار بازدید -
6 سال پیش
-
امشب بزن به وادی دل،
امشب بزن به وادی دل، بیگدارتر
با من بیا به شهرِ جنون، بی قرارتر
سر میرسی همیشهی ایام، پر نهیب
هر وقت میشود دل من نابکارتر
سر میکنم به شهرِ خیالاتِ نشئگی
گاهی بیاد بوسهای از تو خمارتر
ای همسفر! میان غزلها گلی بکار
تا بیتهای من نشود بی بهارتر
جان میدهم بخاطر یک خندهات؛ بخند
حتی اگر بخواهی از این جانثارتر...
مردی کویریام که به تاریخ میروم
مدفون به قعرِ خاطرهای شورهزارتر
دارد مرا دوباره به تحریر میکشد
اینبار رنگ زرد رُخم آشکارتر
مستِ غرور، مستِ شعف، مستِ آرزو
سر میدهم به پای شما پایدارت
6 سال پیش
در تاریخ 1397/11/25 منتشر شده
است.
200
بـار بازدید شده