خیلی دور خیلی نزدیک | رضا میرکریمی
124 بار بازدید -
3 سال پیش
-
جناب مولوی، در دفتر سوم
جناب مولوی، در دفتر سوم مثنوی، حکایتی آورده است از مردی که بسیار دعا میکرد ولی جوابی نمیگرفت. تا اینکه در اوج ناامیدی، «خضر» نبی(س) به خوابش میآید و احوالش را جویا میشود:
گفت لبیکم نمیآید جواب
زان همیترسم که باشم رد باب
گفت آن الله تو لبیک ماست
و آن نیاز و درد و سوزت پیک ماست
ترس و عشق تو کمند لطف ماست
زیر هر یا رب تو لبیکهاست
جان جاهل زین دعا جز «دور» نیست
زانک یا رب گفتنش دستور نیست
بر دهان و بر دلش قفلست و بند
تا ننالد با خدا وقت گزند... [کتاب نیوز]
3 سال پیش
در تاریخ 1400/06/03 منتشر شده
است.
124
بـار بازدید شده