شعر حسود نباشیم ...

علیرضا
علیرضا
154 بار بازدید - 2 سال پیش - حسود نباشیم ... سلام گُلِ
حسود نباشیم ... سلام گُلِ قشنگم خوشبویِ با طراوت میخوام یه نکته امروز بِگَم من از رِفاقت قشنگه خوب گوش بِده شیرینِ این حکایت میخوام بِگم براتون از غِبطِه وُ حسادت خوب حرفم و گوش بِده بعدِش بکُن قضاوت دو تا رفیق بودن که داشتن با هم رِقابت یکی به جُنب و جوشُ یکی به استراحت دوستِ زرنگ و باهوش می‌گفت بَسه کِسالت تو هم یکم تلاش کُن پیروز شی در نهایت ولی نَه گوش نِمیداد نداشت یکم صَلابت دوستِ زرنگ و باهوش با کوشش و شجاعت شاگردِ اول شدُ پیروزِ این رقابت جایزه از معلم گرفت کادو یه ساعت دوستِ ضعیف و تنبل خودش رو کرد مَلامت به حال و روزِ دوستش حسابی کرد حسادت حالش یه خورده بد شد خودش رو کرد شماتت به زیرِ لب به دوستش یه خورده کرد اِهانت دوستش که دید رفیقش داره یِکَم شکایت رفت و آروم بهش گفت رفیق نباش ناراحت غِبطه خوبه رفیقم نکُن رفیق حسادت گفتش که غِبطه یعنی بِگی که با شجاعت تلاش کُنم سالِ بعد با کوشش و صداقت شاگردِ اول بشم بگیرم هدیه ساعت دوستش به فکر فُرو رفت انگار که شد هدایت از دوستِ خود تشکر نمود و با اِرادت بوسید رفیقِ خود را به خاطرِ حمایت گفتش که قول میدم من به جای این حسادت تلاش کُنم با غِبطه بشم یه با لیاقت شاعر : علیرضا قاسمی
2 سال پیش در تاریخ 1401/10/09 منتشر شده است.
154 بـار بازدید شده
... بیشتر