خدا همین نزدیکی هاست_حکایات گلستان_در سیرت پادشاهان_ فن آخر_
79 بار بازدید -
2 سال پیش
-
کشتی گیر ماهری بود که
کشتی گیر ماهری بود که به یکی از شاگردانش علاقه بیشتری داشت . به همین خاطر از شصت فن و تکنیکی که بلد بود ۵۹ فن را به او یاد داد. این شاگردی وقتی در کار خود خبره و استاد شد غرور پیدا کرد و ادعا کرد که استادش فقط از نظر سن و بزرگتر بودن از او برتر است ولی در کشتی حریف من نیست . این خبر به گوش حاکم رسید و ناراحت شد به همین خاطر دستور داد مکانی را اماده کنند و این دو با هم کشتی بگیرند . استاد در حین مسابقه متوجه شد چون پیر شده زورش به شاگردش نمیرسد ، پس از همان" یک" فنی که به شاگردش یاد نداده بود وارد شد و اورا شکست داد . مردم شادی کردند و شاگرد اقرار کرد که از همان یک فنی که استاد به او یاد نداده بود شکست خورد . پادشاه به استاد جایزه داد و شاگرد را ملامت کرد و گفت استاد همیشه یک تیر در کمان خود دارد که اگر روزی شاگرد ادعای برتری کرد از آن تیر در کمان استفاده کند.
2 سال پیش
در تاریخ 1401/02/19 منتشر شده
است.
79
بـار بازدید شده