دوشاتی از جونک کوک غمگین شات 1 خودم نوشتم

Army .blank
Army .blank
104 بار بازدید - 2 سال پیش - سلام من ا/ت هستم من
سلام من ا/ت هستم من و کوک 1 ساله که با هم ازدواج کردم اما کوک این چند روزه صبح زود میره و شب خیلی دیر میاد . یه روز تصمیم گرفتم وقتی اومدم یه شام ​​عالی و یه شب براش درست کنم کوک میرفت و گفت کوک: من میرم شرکت ممکنه دیر بیام ا/ت: باشه برو عزیزم بدون هیچ حرفی رفت. (شب) زنگ زدم به کوک ولی جواب نداد پس تصمیم گرفتم برم شرکت رفتم پیش پسرا و بهشون گفتم کوک کجاست و اونا گفت اون 2 ساعته که رفته با این حرف پسرا دنیا رو سرم خراب شد جیمین اومد پیشم و گفت امیدوارم اون چیزی که فکر میکنم نباشه ولی فکر میکنم کوک پیش اون دختری هست که تازه به شرکت اومده بود با این حرف جی قلبم گرفت و افتادم زمین پسرا دورم جمع شدن و بهم میگفتن حالت خوبه ؟ اما هیچ صدایی جز اون حرفی که کوک بهم گفت رو نمی شینیدم کوک : عاشقتم و هیچ وقت ترکت نمی کنم قول میدم :) یهو گوشیم زنگ زد ناشناس بود جواب دادم پسرا پیشم بودن و گوشی رو بلند گو گذاشتم ( یونا اسم اون دختر ست ) یونا : سلام من یونا هستم ا/ت بهتره از کوک جدا شی چون اون الان منو دوست داره با این حرفش قلبم بیشتر درد گرفت بهش گفتم دروغ میگی گفت پس گوشی رو قطع نمی کنم تا خودت بفهمی. صدای زنگ در شنیدم کوک : سلام عزیزم خوبی ؟ یونا : آره عشقم تو خوبی ؟ کوک:اره خوبم تو خوب باشی منم خوبم یونا : میگم کی می خوای از ا/ت جدا شی و حقیقت رو بهش بگی ؟ کوک: اون دختره رو ولش فردا بهش میگم گورشو گم کنه یونا : خوبه ! یونا : ددی می خوامت کوک : باشه بیبی برو رو تخت تمام این مدت حرف هامون رو گوش میدادم پسرا نگرانت بودن یونا : ددی می خوامت الان کوک:باشه بیبی الان میام هم دیگه رو داشتن می بوسیدن صداش تا پای گوشی میومد و بعد از چندمین ناله های یونا درآمد یونا : اههه زود باش ددی بکن توش کوک: بیبی من بی قرار شده؟ یونا:آره می خوامت الان کوک : باشی هرچی باشه به بیبی ام میدم کوک دیکش و داخل یونا کرد و یونا ناله میکرد یونا : اههه ددی محکم تر اههههه کوک : اههه خیلی تنگی و بعد چند مین کوک گفت کوک:اههه دارم میام یونا: باشه ددی و باهم کام کردن کوک : بی گر بخواب عزیزم یونا : باشه امشب میشم می مونی ؟ کوک:اره گوشی رو قطع کردی اشکال تمومی نداشت پسرا دلداریت میدادن اما که چی هیچی نمیتونست قلب شکسته ات رو درست کنه جونک کوکی که می گفت عاشقته و ولت نمی کنه ولت کرد! رفتی خونه چاقو رو برداشتی و باهاش ​​رگ دستت رو زدی و ...... لایک برسه و کامنت برسه به 20 بعدی رو میزارم
2 سال پیش در تاریخ 1401/03/28 منتشر شده است.
104 بـار بازدید شده
... بیشتر