سریال زمهریر/زمستان سخت قسمت ۳۰

نیما افشارنادری
نیما افشارنادری
6.2 هزار بار بازدید - 4 سال پیش - سریال زمهریر / زمستان سخت
سریال زمهریر / زمستان سخت قسمت 30 آدرس کانال مشکی ترکی https://www.seevid.ir/fa/result?ytch=UCmu9... لینک کانال تلگرامی مشکی: https://t.me/meshkimedia داستان قسمت آخر سریال زمهریر / زمستان سخت - ایاز و فیروزه به هم می‌رسند؟ بچه براک و ایاز زنده می‌ماند؟ https://youtu.be/W522yuCZuWk داستان قسمت آخر سریال قهرمان. قفقاز می‌میرد؟ آیا گونش درمان می‌شود؟ آیا فیرات با سونا ازدواج می‌کند؟ https://youtu.be/qedLKxgLiJo داستان قسمت آخر سریال ملک، فصل اول. ملک زنده می‌ماند؟ خانواده‌اش او را می‌پذیرند؟ خلیل عاشق ملک است؟ https://youtu.be/qm0BFX3C1sA داستان قسمت آخر سریال حلقه. سرنوشت مژده؟ کان و جهانگیر می‌میرند؟ حلقه نابود می‌شود؟ https://youtu.be/uPw7i_MM97k در خانه، فیروزه به اتاق رفته تا الوان را آرام کند. سودا نیز به اتاق می رود، اما فیروزه به او رو نشان نمی‌دهد و سودا از اتاق بیرون می رود. آیاز سر قرار با مهوش می رود. او در مورد مشکلاتش با ارتان صحبت کرده و می‌گوید که ارتان زندگی او را نابود کرده و او نیز چنین قصدی دارد. مهوش قبول میکند که با آیاز همکاری کند. آیاز دلیل نفرت و حس انتقام مهوش از برادرش را نمی‌فهمد. مهوش برای او تعریف میکند که ارتان باعث شده تا او به اجبار با کسی که نمیخواهد ازدواج کند تا بتواند شرکت را تنهایی به دست بگیرد، و عمویشان را نیز دست به سر کرده تا متوجه کارهای شرکت نباشد و تمام این سالها حق آنها را خورده است. یکی از همسایه ها دم خانه آمده و به عالیه خبر میدهد که یک نفر خانه یاسین را از وراث خریده است. عالیه با ناراحتی داخل آمده و به یاسین میگوید که باید دنبال خانه بگردند. کمی بعد دوباره در می زنند. فیروزه دم در رفته و با دیدن ارتان، شوکه می شود. یاشار با دیدن ارتان عصبی می شود اما او را راه می دهد.ارتان میگوید که او خانه را خریده و آنها می‌توانند تا هروقت که میخواهند در آن خانه بمانند، و سپس رو به عالیه میگوید که حتی میتواند خانه را به نام او بکند.عالیه خوشحال و ذوق زده می شود، اما یاشار عصبانی شده و میگوید که در اولین فرصت خانه را تخلیه میکنند. ارتان متوجه می شود که فیروزه دروغ گفته و هنوز چیزی از خودشان به خانواده نگفته است. او بیرون می رود و به فیروزه اشاره میکند که به ماشین بیاید. ایجلال که ارتان را تعقیب کرده بود، ماشین او را دم خانه فیروزه دیده و سر کوچه پارک کرده بود. قبل از بیرون رفتن فیروزه، یاشار که عصبی شده از خانه بیرون می رود تا کمی قدم بزند. فیروزه نیز به سمت ماشین ارتان رفته و سوار می شود. ارتان به او میگوید که تا روز بعد فرصت دارد تا به خانواده خبر بدهد و برای شام به خانه آنها بروند، وگرنه فردا همه این خبر را در روزنامه ها میخوانند. ایجلال متوجه یاشار می شود و او را تعقیب میکند. سپس مقابل او رفته و از ماشین پیاده می شود ایجلال از یاشار میخواهد که فیروزه را راضی کند تا از ارتان جدا بشود. یاشار شوکه شده و متوجه منظور ایجلال نمی شود. وقتی که ایجلال میگوید که فیروزه و ارتان ازدواج کرده اند، یاشار به شدت شوکه و عصبی می شود. از کلانتری دم خانه می آیند و فاروق را برای بازجویی جهت قتل یاسین با خود می برند. الوان مضطرب شده و فیروزه او را آرام می‌کند. هنگامی که فاروق برمیگردد، فیروزه و الوان از حرفهای او متوجه می شوند که یاسین بر اثر خفگی مرده است. فیروزه شوکه شده و می فهمد که ارتان وقتی دیده که یاسین زنده است، او را خفه کرده و در واقع قاتل ارتان است. او به شدت عصبانی شده و پیش وکیل یاشار ، اوندر می رود و ماجرای قتل را برای او تعریف میکند. اوندر وقتی میفهمد که فیروزه به خاطر این مسأله با ارتان ازدواج کرده، ناراحت می شود و میگوید که آنها نمی‌توانند کاری بکنند، زیرا شاهد و مدرکی ندارند و ممکن است برای الوان نیز دردسر شود.
4 سال پیش در تاریخ 1399/08/14 منتشر شده است.
6,267 بـار بازدید شده
... بیشتر