درفراغ مولانا محمد صدیق باصدای ابوآصف
794 بار بازدید -
4 سال پیش
-
ای پدر زود تو را
ای پدر زود تو را برد زما دست اجل
رفتنت داغ دل عالم و ویرانی من
همچو یعقوب که در هجر گلی کور شده
از غمت سوختم ، ای یوسف کنعانی من
مه گردون ادب بودی توای عارف حق
مولوی صدیق جان، ای مه نورانی من
سینه ات پر شده بود از غم دین ، از قرآن
پیرفرزانه گل گلشن سبحانی من
رفتی و بعد توما بی سروسامان شده ایم
درد بودردا تو را شوکت سلمانی من
روشن از دیدن روی ماه تو هر جمعی
رفتی و داغ تو مانده روی پیشانی من
رفتی و روز مرا تیره تر از شب کردی
بی تو در ظلمتم، ای دیده نورانی من
بی تو اشک و غم و حسرت همه مهمان منند
قدمی رنجه کن از مهر، به مهمانی من
تو نگهبان به قرآن و به سنت بودی
مولوی صدیق ما ناصح لقمانی من
عضو جمعیت حق گشتی و دیگر نخوری
غم دین و غم بدعات و پریشانی من
گل و ریحان کدامین چمنت بنمودند
که شکستی قفس، ای مرغ گلستانی من
من که قدر گهر پاک تو می دانستم
ز چه مفقود شدی، ای گهر کانی من
من که آب تو ز سرچشمه دل می دادم
آب و رنگت چه شد، ای لاله نعمانی من
در فراغ تو پدر قلب جمیل می سوزد
شده یعقوب تویی یوسف کنعانی من
4 سال پیش
در تاریخ 1399/08/16 منتشر شده
است.
794
بـار بازدید شده