شرح غزلیات صائب ج۸ عزل۹

اشعار دکتر رحمان زارع
اشعار دکتر رحمان زارع
241 بار بازدید - 3 سال پیش - می شوند از سرد مهری
می شوند از سرد مهری دوستان از هم جدا برگ ها را می کند باد خزان از هم جدا قطره شد سیلاب و واصل شد به دریای محیط تا به کی باشید ای بی غیرتان از هم جدا گر دو بی نسبت به هم صد سال باشند آشنا می کند بی نسبتی در یکزمان از هم جدا در نگیرد صحبت پیر و جوان با یکدگر تا به هم پیوست شد تیر و کمان از هم جدا می پذیرد چون گلاب از کوره رنگ اتحاد گرچه باشد برگ برگ گلستان از هم جدا تا تو را از دور دیدم رفت عقل و هوش من می شود نزدیک منزل کاروان از هم جدا تا چو زنبور عسل در چشم هم شیرین شوند به که باشد خانه های دوستان از هم جدا در خموشی حرف های مختلف یک نقطه اند می کند این جمع را تیغ زبان از هم جدا پیش ارباب بصیرت گفت و گوی عشق و عقل هست چون بیداری و خواب گران از هم جدا گرچه در صحبت قسم ها بر سر هم می خورند خون خود را می خورند این دوستان از هم جدا نیست ممکن آشنایان را جدا کردن ز هم می کند بیگانگان را آسمان از هم جدا لفظ و معنی را به تیغ از یکدگر نتوان برید کیست صائب تا کند جانان و جان از هم جدا #صائب خوانش و شرح غزلیات صائب دکتر رحمان زارع
3 سال پیش در تاریخ 1400/08/06 منتشر شده است.
241 بـار بازدید شده
... بیشتر