خدا همین نزدیکی هاست_ داستانهای مرزبان نامه # پادشاه و خر آسیابان
89 بار بازدید -
2 سال پیش
-
پادشاهی که معتدل و با
پادشاهی که معتدل و با انصاف بود برای اینکه از درد دل محرومان و فقرا مطلع شود دستور میدهد از دیوار قصر یک طناب اویزان کنند و یک زنگوله به ان ببندند تا مظلومان طناب را کشیده تا او مطلع شود و دادخواهی کند ، از قضا روزی خری فرتوت خود را به طناب میمالید ، پادشاه با صدای زنگ بیرون امده و جویای حال خر شد گفتند خر اسیابانی است که چون پیر شده و دیگر بار نمیبرد اسیابان او را بیرون کرده . پادشاه به اسیابان گفت تا این خر جوان بود و کار میکرد از او نگهداری میکردی و حالا هم که ناتوان شده باید اب و علف او را بدهی و از او کار نکشی تا شرط انصاف رعایت شود .
2 سال پیش
در تاریخ 1401/02/23 منتشر شده
است.
89
بـار بازدید شده