فیک اسمات کوک

ARMY_1390_BTS_1390
1.4 هزار بار بازدید - 3 سال پیش - های گایز با اینکه شرایط
های گایز با اینکه شرایط کامل نشد گذاشتم خودمم خلی صبر ندارم.. *رفتم سر میز صبحونه حاظر بود.. به کارا گفتم برو ا.ت رو بیدار کن کارا : چشم ارباب کارا : اااااااااااااااا.تتتتتتتتتتتت ^ججججیییییییییییییققققققق بلهههههههه کارا : پاشو کارا رو انجام بده دختره حرومزاده تا لنگ ظهر خابیدی کارا : یه سیلی و یه مشت توی شکمش میزنه* ^عاااااااییییییییییییییییی کارا : زود باااااااااش منتظرع چی هستی ^ تو برو الن میام *کارا رفت * ^ سریع اومدم بیرون تمرین های کنگفو و تکواندو رو انجام دادم *آفرین ا.ت کارت خوبه ^ممنون ارباب ..ساعت ۱۲ شب.. *ا.ت ^ بله ارباب *من یه معموریت برات دارم تو باید لی مین سو رو بکشی ^ بله ارباب * منم باهات میام حالا برو وسایلت رو جمع کن ^ الان ؟ مگه امشب میریم ؟ *ارع الان ^چشم ارباب ..ساعت ا و ۴۵.. ^*اخخخخخخخ کمرممممممم خش شد *ون که ا.ت و کوک توشن به شدت تکون میخوری* ^ججیییق کوک رفت رو سقف ون مین سو : عوووححح عوووووحح ببین کوک من فقط ا.ت رو میخام من از بچه گی ا.ت رو میشناسم و عاشقشم اگه بديش به من در قبال پول خلی خوبی بهت میدممممم *کوک یه تیر به مغز مین سو زد * ا.ت زود باش برگردیم...باید تو رو مال خدم کنم ..ساعت 2.. *کارا ا.ت رو لخت و یه لباس ی بدین بپوشه کارا : چشم ارباب ادامه دارد...
3 سال پیش در تاریخ 1401/01/09 منتشر شده است.
1,442 بـار بازدید شده
... بیشتر