نیزه میرفت و بر میگشت، چشماش باز و بسته میشد /حسین طاهری

mohammadamin.b.86
mohammadamin.b.86
2.3 هزار بار بازدید - 3 سال پیش - متن مداحی : نیزه میرفت
متن مداحی : نیزه میرفت و بر میگشت چشماش باز و بسته میشد هر کس تو مقتل میومد اونقدر می زد خسته میشد زود راحتش کنید رو تنش پا نذارید کم تر اذیتش کنید پیراهنش رو نه میدونید کیئه میخواید هتک حرمتش کنید آی نا مسلمونا باید اول بکشید بعداً غارتش کنید یا مظلوم یا مظلوم یا مظلوم ..... نیزه میرفت و بر میگشت چشماش باز و بسته میشد هر کس تو مقتل میومد اونقدر می زد خسته میشد خنجر نمیبره هیچکس قربونی رو تشنه سر نمیبره ضربه میزنه هیچکسی اینجوری سر از پیکر نمیبره انصافتون کجاست هیچکی انگشت و واسطه انگشتر نمیبره حسین حسین حسین ....... لبهاش مثل چوب خشکه تشنه است دائم از حال میره خواهر روی تل ایستاده مادر توییت گودال میره آتیش به ما نزن اینقدر پنجه رو خاک کربلا نزن رو سینه اومدن زیر دست و پاهاشون اینقدر دست و پا نزن دق میکنم حسین دست و پا هم میزنی زهرا رو صدا نزن آآآآآآآآآآآآآآآ .... عریان روی خاک افتادی زهرا چادر روت میندازه مرهم رو زخمات میزارن اما با نعلهای تازه ای شاه کم سپاه پناه عالمیان زینب مونده بی پناه از روی نی ببین که دارن حرومیا میرن سمت خیمه گاه
3 سال پیش در تاریخ 1400/06/01 منتشر شده است.
2,392 بـار بازدید شده
... بیشتر