اومدم بهتون یچی بگمو برم تاااااااا
32 بار بازدید -
12 ماه پیش
-
داستان:یک مادر و بچه هستن
داستان:یک مادر و بچه هستن بچه هه درحال مریض شدن بوده و همش گریه میکرده مادره نمیدونه چیه میبرتش دکتر اما دکترا قاچاقچی بودن و به بچه دارو ی بیهوشی و الکی به مادره میگن بچه هه مرده و بچه رو به پرورشگاه میفروشن و بعد چند سال مادره به سرش میزنه از پروشگاه بچه بیاره و شانس میزنه بچه ی خودشو میاره و.....
12 ماه پیش
در تاریخ 1402/07/01 منتشر شده
است.
32
بـار بازدید شده