شاگرد ایرانی آلبرت اینشتین، یک وطن‌پرست ضداستعمار، دکتر محمود حسابی

فرزند ایران
فرزند ایران
581 بار بازدید - 2 سال پیش - تو هر دوره زمونه‌ای افراد
تو هر دوره زمونه‌ای افراد زیادی هستند که بنا به دلایل مختلفی در یک جامعه معروف میشن، ولی معروفیت از طریق علم و دانش، چیزی نیست که خیلی زیاد اتفاق بیوفته. چون اون فرد، خیلی باید در حوزه علمی نابغه باشه تا اکثر مردم بشناسنش، در واقع اون دانشمند باید یک آدم حسابی به معنای واقعی کلمه باشه، یعنی یه چیز تو مایه‌های دکترحسابی! جالبه بدونید این دانشمند نامدار ایرانی در دوران دانشجویی با آلبرت اینیشتین، فیزیکدان برجسته جهان هم دیدارهایی داشته که یکی از این دیدارها رو اینطور نقل می‌کنه: وقتی برای اولين‌بار با بزرگ‌ترين دانشمند فيزيک جهان «آلبرت اينشتين» روبه رو شدم، ايشان را بی‌اندازه ساده، آرام و متواضع يافتم. نظريه خود را برايش توضيح دادم. بعد از اين که نگاهی به برگه‌های محاسباتی من انداخت، گفت که يک ماه ديگر باهم ملاقات می‌کنيم. يک ماه بعد وقتی دوباره به ملاقات اينشتين رفتم، به من گفت: من به عنوان کسی که در فيزيک تجربه‌ای دارم، می‌توانم به جرات بگويم نظريه شما در آينده‌ای نه چندان دور، علم فيزيک را متحول خواهد کرد، اما بايد روی نظريه خود بيشتر کار کنيد. من به دستيارم خواهم گفت که همه امکانات لازم را در اختيار شما بگذارد. اولين روزی که کارم را در آزمايشگاه شروع کردم، متوجه شدم يک دسته چک سفيد که تمام برگه‌های آن امضا شده بود، داخل يکی از کشوها جامانده است. به سرعت آن را نزد رييس آزمايشگاه بردم و مسئله را توضيح دادم که او گفت: اين دسته چک متعلق به شماست تا لوازم و تجهيزات تحقيقاتی مورد نياز خود را بدون تشريفات اداری تهيه کنيد. اين امکان برای تمام پژوهشگران اين آزمايشگاه فراهم شده است. گفتم اما با اين روش امکان سوءاستفاده وجود دارد! او در پاسخ گفت: اين اقدام درصد پيشرفت‌های علمی را به حدی بالا می‌برد که تاثير خطاهای احتمالی همکاران در اين مقوله بسيار ناچيز است! پس از مدت‌ها تحقيق، سرانجام نظريه‌ام آماده شد و درخواست جلسه دفاعيه را به دانشگاه پرينستون فرستادم و روز دفاع مشخص شد. در اين روز در بدو ورود به سالن، اينشتين مقابل من ايستاد و ابراز احترام کرد و به دنبال او ديگر استادان و دانشمندان هم برخاستند. سپس پای تخته رفتم و سعی کردم با عجله نظراتم را بگويم که پروفسور اينشتين من را صدا کرد و گفت: چرا اين همه با عجله؟ گفتم: نمی‌خواهم وقت شما و استادان را بگيرم. ولی ايشان با محبت گفتند: شما الان پروفسور حسابی هستيد و من و ديگران دانشجوی شما؛ بنابراين وقت ما کاملا در اختيار شماست!
2 سال پیش در تاریخ 1401/06/12 منتشر شده است.
581 بـار بازدید شده
... بیشتر