درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفت شعر محمد سلمانی معین زد

سینگل وب بروزر
سینگل وب بروزر
0 بار بازدید - 2 سال پیش - | | دَرگیر تو بودَم
| | دَرگیر تو بودَم که نمازم به قضا رَفت در من غزلی دَرد گرفت و سَر زا رفت سجاده گشودم که بخوانم غزلم را سَمتی که تویی عَقربه ی قبله نَما رَفت دَر بین غَزل نام تو را داد زدم داد آنگونه که تا آن سَر این کوچه صِدا رفت ______________ بیرون زدم از خانه یکی پشت سرم گفت این وقت شب این شاعِر دیوانه کُجا رفت ؟ مَن بودَم و زاهِد به دوراهی که رسیدیم مَن سَمت شما آمدم او سَمت خُدا رَفت با شانه شبی راهی زلفت شدم اما مَن گم شدَمو شانه پی کشف طلا رفت ====================== درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفت در من غزلی درد کشید و سرِ زا رفت! سجاده گشودم که بخوانم غزلم را سمتی که تویی عقربه قبله نما رفت! در بین غزل نام تو را داد زدم ، داد آنگونه که تا آن سر این کوچه صدا رفت! بیرون زدم از خانه یکی پشت سرم گفت این وقت شب این شاعر دیوانه کجا رفت ! من بودم و زاهد به دوراهی که رسیدیم من سمت شما آمدم او سمت خدا رفت! با شانه شبی راهی زلفت شدم اما ... من گم شدم و شانه پی کشف طلا رفت! در محفل شعر آمدم و رفتم و ... گفتند ناخوانده چرا آمد و ناخوانده چرا رفت ! میخواست بکوشد به فراموشی ات این شعر سوزاندمش آنگونه که دودش به هوا رفت ...!!! +++++++++++++++++++++++++++++++++++++== با صدای #وبگرد_تنها از محمد سلمانی #محمد_سلمانی امروز 5شنبه 26خرداد1401 الان ساعت 14:04 ب.ظ
2 سال پیش در تاریخ 1401/03/26 منتشر شده است.
0 بـار بازدید شده
... بیشتر