مولوی خوانی:بر عاشقان فریضه بود جست وجوی دوست
66 بار بازدید -
4 سال پیش
-
***
بر عاشقان فریضه بود
***
بر عاشقان فریضه بود جستوجوی دوست
بر روی و سر چو سیل دوان تا به جوی دوست
خود اوست جمله طالب و ما همچو سایهها
ای گفتوگوی ما همگی گفتوگوی دوست
گاهی به جوی دوست چو آب روان خوشیم
گاهی چو آب حبس شدم در سبوی دوست
گه چون حویج دیگ بجوشیم و او به فکر
کفگیر میزند که چنینست خوی دوست
بر گوش ما نهاده دهان او به دمدمه
تا جان ما بگیرد یکباره بوی دوست
چون جان جان وی آمد، از وی گزیر نیست
من در جهان ندیدم یک جان عدوی دوست
بگدازدت ز ناز و چو مویت کند ضعیف
ندهی به هر دو عالم، یکتای موی دوست
با دوست ما نشسته که ای دوست: دوست کو؟
کو کو همیزنیم ز مستی به کوی دوست
تصویرهای ناخوش و اندیشهٔ رکیک
از طبع سست باشد و این نیست سوی دوست
خاموش باش تا صفت خویش خود کند
کو هایهای سرد تو ،کو هایهوی دوست؟
4 سال پیش
در تاریخ 1399/11/05 منتشر شده
است.
66
بـار بازدید شده