دل خدا را بدست آوریم / شیخ مهدی سلیمانی
78 بار بازدید -
3 سال پیش
-
پیرمرد، نفس های آخرش را
پیرمرد، نفس های آخرش را میکشید.
یک نگاهش به دَر
یک نگاهش به پنجره
و یک دستش روی دستگاه اکسیژن بود و
دست دیگرش روی پیشانیِ سَردش
آهی کشید...
نه پرنده آمد
نه دوست
نه نفس می آید
و نه آرامشی؛
کجایند آن همه دوستان و جوانی!
بعد چشمانش را بست
گفت: تو خوبی؟
دیر بود...
جوابی نشنید؛
حسابی که گریه کرد،
گفت: ای کاش زودتر از این، حالت را میپرسیدم...
الان تو پیر شدی منم پیرتر
اما فکر نمیکردم تو با من همراه شوی و تنهایم نگذاری...
همه رفته بودند
جز او...
عَمَلش را میگفت...
همان سرمایه ای که از جوانی با خود جمع کرده بود...
فقط او مانده بود از دار دنیا برایش!
#شیخ_مهدی_سلیمانی
3 سال پیش
در تاریخ 1400/11/28 منتشر شده
است.
78
بـار بازدید شده