گنج حضور با پرویز شهبازی برنامه 942

گنج حضور
گنج حضور
80 بار بازدید - پارسال - گنج حضور برنامه شماره: 942
گنج حضور برنامه شماره: 942 اجرا: پرویز شهبازی 16 آذر 1401 مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۶۱۲ منم آنکس که نبینم، بزنم فاخته گیرم من از آن خارکشانم، که شود خار حریرم به که مانم؟ به که مانم؟ که سُطُرلابِ(۱) جهانم همه اشکالِ فلک را به یکایک بپذیرم ز پسِ کوهِ معانی عَلَمِ عشق برآمد چو علمدار برآمد، برهاند ز زحیرم(۲) ز سحر گر بگریزم، تو یقین دان که خفاشم ز ضرر گر بگریزم، تو یقین دان که ضریرم(۳) چو ز بادی بگریزم، چو خَسَم، سخرهٔ بادم چو دهانم نپذیرد، به خدا خام و خمیرم نه چو خورشیدِ جهانم شهِ یکروزهٔ فانی که نیندیشد و گوید که چه میرم که بمیرم؟ نه چو گردون نه چو چرخم، نه چو مرغم نه چو فَرْخم(۴) نه چو مریخِ سِلَح‌کش(۵)، نه چو مه نیمه وزیرم چو منی خوار نباشد، که تویی حافظ و یارم برِ خلق اِبنِ قلیلم(۶) برِ تو اِبنِ کثیرم(۷) هنرِ خویش بپوشم ز همه، تا نخرندم به دو صد عیب بِلَنگم، که خَرَد جز تو امیرم؟ نخورم جز جگر و دل، که جگرگوشهٔ شیرم نه چو یوزانِ خسیسم که بُوَد طعمه پنیرم ز شرر زان نگریزم که زرم، نی زرِ قلبم(۸) ز خطر زان نگریزم که درین مُلکِ خَطیرم(۹) همگان مُردَنیانند، نمایند، و نپایند تو بیا کآبِ حیاتی که ز تو نیست گزیرم تو مرا جانِ بقایی، که دهی جامِ حیاتم تو مرا گنجِ عطایی که نهی نام فقیرم هله بس کن، هله بس کن، کم آوازِ جرس کن که کُهم من، نه صَدایم، قلمم من، نه صَریرم(۱۰) فَعِلاتُن فَعِلاتُن فَعِلاتُن فَعِلاتُن همه می‌گوی و مزن دم ز شهنشاهِ شهیرم (۱) سُطُرلاب: اُسطُرلاب، ابزاری برای اندازه‌گیری ارتفاع ستارگان (۲) زحیر: رنج، درد (۳) ضریر: نابینا (۴) فَرْخ: جوجه (۵) سِلَح‌کش: سلاح‌دار، حاملِ اسلحه، سلحشور (۶) ابنِ قلیل: کم و بی‌مقدار (۷) ابنِ کثیر: برتر، عالی‌تر و ارجمند (۸) زرِ قلب: طلای ناسره، زرِ تقلّبی (۹)خَطیر: بزرگ، خطر کننده (۱۰) صَریر: آوای قلم نی، صدای قلم
پارسال در تاریخ 1402/03/29 منتشر شده است.
80 بـار بازدید شده
... بیشتر