ديوان حافظ غزليات 33

احمدرضا یداللهی
احمدرضا یداللهی
97 بار بازدید - 4 سال پیش - هر چند پير و خسته
هر چند پير و خسته دل و ناتوان شدم. خيال نقش تو در کارگاه ديده کشيدم. ز دست کوته خود زير بارم. گر چه افتاد ز زلفش گرهي در کارم. گر دست دهد خاک کف پاي نگارم. در نهانخانه عشرت صنمي خوش دارم. مرا عهديست با جانان که تا جان در بدن دارم. من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم. جوزا سحر نهاد حمايل برابرم. تو همچو صبحي و من شمع خلوت سحرم.
4 سال پیش در تاریخ 1399/02/11 منتشر شده است.
97 بـار بازدید شده
... بیشتر