داستانهای یزدـ مسجد جامع
399 بار بازدید -
5 سال پیش
-
در يكي از شب های
در يكي از شب های قدر سال ۱۳۱۲ شمسى، هنگامى كه مرحوم وزیری، از مجلس احيا به منزل باز می گشتند، نگاهشان به مسجد جامع خاموش و بى رونق افتاد كه در آن زمان رضاخانى تقريباً به خرابه اى تبديل شده و جز مشتى كبوتر، ذى حياتى در رواق هاى آن به ذكر خدا مشغول نبود. در آن لحظه در نزد خداى خود متعهد شد كه در راه تعمير و آبادانى و ترويج اين مسجد كمر همت بربندد. صبح روز بعد گام اول برداشته شد و سالى چند نگذشت كه در مسجد از لحاظ وضع ظاهر و باطن، تغييراتى شگرف انجام پذيرفت.
5 سال پیش
در تاریخ 1398/02/29 منتشر شده
است.
399
بـار بازدید شده