فن فیک جونگ کوک پارت چهارم:)

Bts_123456789
Bts_123456789
894 بار بازدید - 3 سال پیش - خب تا جایی که نوشتم
خب تا جایی که نوشتم محشر روی تخت ولو شد:/صبح شد و آلارام محشر صدا صدای آهنگ فیک لاو از زبان محشر: هعی بازم تو رو مخ داره زنگ میزنه خفه ش کنم اوکیه بقیه داستان از زبان راوی : الان از وضعیت کوک براتون میگم آقا کوک و جیمین تو بغل هم و روی یه تخت خوابیده بودن:/ یاع یاع یاع یاع انگار زن و شوهرن :/ نامجون کبیر اومد و گفت: بلند شوید الاغ ها یا نه میرم شعتت تون دربیاد اونا تو خواب هفت محشر بودن:/ نامجون دیدی که بیدار نمیشن با لگد زد تو کله دوتا شون:/(نزن یا میام شععت دربیاد:/) اونا آخ آخ آخ چرا میزنی؟! نامجون : پاشید ساعت دوازده ظهر:|||| کوک: چرا دروغ میگی ساعت هفت صبحه(بچم چشاش تار میبینه-_-) نامجون: پاشو یا نه فحش بدی بهت میدم صبحونه هم شیر موزه تموم میشه ها کوک از جا پرید گفت:باشعععععع اومدم صب کن جیمین شی پاشو پاشو پاشو دیگه جیمین : اوهمو الان میام کوک. جیمین رو بغل کرد و برد رفتن سر میز (آخیششش بلاخره پا شدن) بعد از آن خوردن صبحونه حالا بریم سراغ محشر : محشر خانم پاشد رفت بیرون یکم برگردهتو راه اشتباهی به کوک میخوره (نکنه کوک با جیمین اومد بیرون چندتا چیز بخره واسه محشر:/) کوک از حالت چشم محشر فهمید کیه محشر هم که آرمی 10000آتیشه بود زود شناخت:/ گفت:کوک ...کوک تویی کوک :هیس آره منم جیمین هم همرام هست بیا بریم یه جا خلوت (هعی منحرف نشید مثل دوتا دوست ساده میخوان برن) رفتن به پارک خلوت نششستن کوک گفت: محشر از دیروز تا حالا ندیدمت کجا بودی؟(عاااام عین اینکه شوهرش هست:/) محشر گفت:(هعی بسی گفتم گفت گفت شدم عین معلمم:/) من تو خونه بودم تو تخت افتادم دیگه رفتم تو فاز خواب:/ کوک:تنبل :/محشر:چییی گفتی بزنم شعتت خاک بره چشت:/ جیمین: هعی دو دقیقه رفتما:/ راستی محشر نگفتی چرا اینقدر کیوتی محشر:نمد=\ چهره کوک در آن لحظه :(عررررر عصبی بشه ناز میشه:/) کوک:خب دیر وقته بیا بریم خوابگاه :/ محشر:من خوابگاه نه نمیشه:/() کوک:ناز نکن بیا بریم مگه آرمی نیستی؟ محشر:هآن؟هستم چه جورم هستم خب محشر رفت تو ویسگون رفت ماجرای ازدواج دوستش شیرین و النا با هم بود که جین هو هم حضور داشت شیرین بدبخت رو داد به النا(اینو که میگم واقعی هستا:/)محشر: چی شده؟(نکنه تایپ می‌کنه ) شیرین بدبخت:/: عجب خانم اومد منو به زور دادن به النا:/ گفتم ازدواج نمیکنم گفتن. از اکیپ میدازمت بیرون؛/ جین هو: جرررر ساکت شو زر نزن :/ شیرین:ساکت من میخواستم سنگیل به گور بمونم:/ منم واسه انتقام دوستم رو میدم به تو:/ النا: جین هو اگه شیرین بچه باشع من ازدواج نمیکنم:/ جین هو : نه نیس اصلا نیس(هستم که ودشو میندازه به اون راه:/محشر گفت:هعی پس شوهر من کیه این وسط؟:/ جین هو گفت: منم عقل کل (نکنه اعضا دور محشر جمع شده بودن و داشتن نگا میکردن) تهیونگ از اون ور گفت: ببخشید محشر تو داری چی کار میکنی؟(فضول خان درجه یک) محشر:عاااام موضوعش طولانیه اعضا با هم یک صدا گفتن :بگو خسته نمیشم (-_-) محشر گفت: اول از همه این این موضوع از همین شیرین شروع شد جین:شیرین... شیرین محشر:ای بابا اسم فارسی هستجین:اوکی بقیه رو بگو محشر ادامه‌ داد: کلا از همین تستچی شروع شد جی هوپ:تساچی؟ محشر:ای بابا ساکت شین حرفمم تموم شد بعد هر سوالی داشتین بپرسین اوکی اعضا :اوکی من رفتم اینجا یه داستان به اسم زندگی در کره جنوبی رو نوشتم بعد که شیرین اومد نظر داد بعد با هم دوست شدیم بعد شیرین دیگه شروع کرد به داستان نوشتن عشق حرف حالیش نمیشه شروع کرد درباره تهیونگ بود البته بایستی شوگاست(اینبار نگفتم کوکه که محشر میخواد باهاش باشع) بعد از تموم کردن اون داستان یکی به اسم سارا اومد گفت ویسگون داری ؟ بعد شیرین خانم جین هو و... نصب کردیم حالا جین هو اومد مارو پسرم دخترم صدا کرد بعد به فکر این افتاد که اکیپ بزنه بعد شروع کرد من شدم نامجون و کوک. اون شد جی هود بایست هست شیرین چون شوگا شمار دو بود شد شوگا راستی رپش هم خیلی خوبه(:/) جیمین عمغ شد سارا بایست جیمین خو بعد رفتم تی اکس تی من شدم تهیون; شیرین شد یونجون; الان یونجون صداش میکنم جیمین : مگه این پسر نیس؟ :/ محشر: آیا اون عین پسرات اگه یونجون صداش نکنیم اعصابی میشه :/!بایست هست جین هو هم که شد سوبین... (من دیگه بقیه رو نمی‌دونم ببخشید دیگه) شوگا:مکنه گروه کیه؟محشر:شیرینه هعی ما تو یه مدرسه بودم بی خبر از اینکه با تو یه مدرسه هستیم:/ بعد من شمارم رو دادم بهشون پیام دادن بعد همه باهم زنگ زدم ویدیو کال البته تا چهره. هم رو دیدم پشمامم ریخت یعنی نزدیک هفت ساله با هم دوست هستیم بعد چون تساوی هم ی امید دیگه هم بود چون من بودم بابا و حسن هو وو همهی بچه ها مون دختر بود شیرین شد پسر خانواده جرررررر رفتارش عین پسراتو تمام جا نمیشه
3 سال پیش در تاریخ 1400/02/12 منتشر شده است.
894 بـار بازدید شده
... بیشتر