سریاد دلدادگی قسمت ۲۶

نیما افشارنادری
نیما افشارنادری
102 بار بازدید - 3 سال پیش - سریال دلدادگی قسمت 26 دوبله
سریال دلدادگی قسمت 26 دوبله فارسی آدرس کانال مشکی ترکیدو https://www.seevid.ir/fa/result?ytch=UC-Bs... داستان قسمت آخر سریال عشق از نو. بچه فاتح و زینب زنده می‌ماند؟ https://youtu.be/q3GItVplB94 داستان قسمت آخر سریال دکتر معجزه‌گر، فصل اول. نازلی و علی به هم نزدیک می‌شوند؟ عادل می‌رود؟ https://youtu.be/TXkOxCPDdOE سودا از بدیر می پرسد که نمی خواهد برای برگشتن به دانشگاه به او تبریک بگوید؟ بدیر از دست سودا ناراحت است و می پرسد که چرا تینت را بغل کرده بود؟ سودا می گوید که دست خودش نبود و هیجان زده شده بوده و منظور خاصی نداشته،اما بدیر می گوید که تینت به منظور خاصی گرفته،سودا از دست بدیر عصبانی می شود و می گوید به او مربوط نیست و این که بین او و بدیر چیزی وجود ندارد و او حتی بدیر را نمی شناسد. ثروت و ایلماز هنوز پیش مشاور هستند. مشاور از آنها می خواهد چیزی را که از هم مخفی کرده اند و به هم نگفته اند را روی کاغذ بنویسند و به هم بدهند. سودا به خانه برمی گردد و به پدر و خواهرهایش مژده می دهد که دوباره به دانشگاه برگشته است. سعادت در آشپز خانه دلارا مشغول آماده کردن کیک است. که دلارا به نزدش می رود و سعادت به او می گوید که اگر دوست داشته باشد می تواند کیک را تست کند.دلارا بعد از خوردن کیک می گوید که خیلی خوش مزه است و می پرسد که کجا تحصیل کرده است در خارج از کشور؟ سعادت می گوید که خودش درست کرده و جایی تحصیل نکرده و قبلا در جواهر فروشی کار می کرده. دلارا به او می گوید که همراهش بیاید و گردنبند عتیقه اش را به او نشان می دهد و سعادت می گوید که عتیقه است و متعلق به پانصد سال قبل در دوره عثمانی است. و تمام مشخصات گردنبند را می گوید.دلارا به او می گوید که بهتر از خودش، مشخصات گردنبند را می داند و می پرسد که آیا به رسیدگی احتیاج دارد؟سعادت می گوید نه وضعش خوب است. بدیر پیش ایلماز می رود و ایلماز حالش را می پرسد. بدیر می گوید که سودا به دانشگاه برمی گردد. ایلماز خوشحال می شود و می گوید که نزدیک بود تمام زحمات سودا به هدر برود.ایلماز از تینت تعریف می کند. بدیر می گوید که تینت آدم بدی است و لیاقت سودا را ندارد. ایلماز می پرسد که چه پدرکشتگی با تینت دارد؟ و از او می پرسد که به نظرش چه کسی لیاقت سودا را دارد؟ بدیر می گوید که نمی داند و تا خانواده اش هستند، او چرا باید نظر بدهد. دختر ها هر سه با پدرشان خداحافظی کرده و به خانه دلارا می روند.هر کدام بر سر وظایف خود می روند اما بین دلارا و آرزو که عروس است بحث شده و آرزو می خواهد برود. در حالی که بیشتر از چند ساعت به مراسم عروسی نمانده است . مراد پسر دلارا مادرش را مقصر می داند.چون او می خواسته قبل از عروسی آرزو قرار دادی را امضا کند. سودا سعی می کند با آرزو صحبت کند، اما آرزو می گوید که می خواهد بچه را سقط کند سودا به خواهرش و دلارا جریان را می گوید. ثروت می رود تا با آرزو صحبت کند.اما وقتی که می بیند آرزو در تصمیمش مصمم است ، می گوید که او هم کمکش می کند و تاکسی خبر می کند،تا با او به بیمارستان برود. دلارا وقتی می بیند آرزو واقعا می خواهد برود جلوی تاکسی را گرفته و از او معذرت خواهی می کند. عروس و داماد آماده شده و همه چیز برای شروع عروسی آماده است.ثروت به آشپزخانه می رود و از سعادت می پرسد که آیا کیک ها آماده هستند ؟ سعادت که همه را آماده کرده جواب مثبت می دهد و ثروت به خدمه می گوید کیک ها را ببرند روی میز بزرگ بگذارند. همان زمان برای گوشی سعادت پیام می آید و سعادت با خواندن پیام با عجله به اتاق دلارا می رود. اسرین انجا در حال باز کردن گاوصندوق است . سعادت به او می گوید که قسم خورده بود دیگر دزدی نکند و الان از خانه ای که او در آن است در حال دزدی است. اسرین می گوید که باید گردنبند را ببرد و اگرنه سعادت می میرد. ولی گردنبند در گاو صندوق نیست. سعادت می گوید معلوم است که نیست چون خودش دیده که دلارام گردنبند را به گردن آرزو انداخته به عنوان هدیه عروسی، همان زمان گوشی سعادت زنگ می خورد و با اسرین کار دارند،همکار اسرین است و به او می گوید انتقامش این بوده که سعادت از او متنفر بشود که موفق شده است. تینت و بدیر جلوی در ورودی خانه دلارا دارند با هم دعوا می کنند سودا سعی می کند دعوای بین آنها را تمام کند اما فایده ای ندارد،تا این که ثروت سر می رسد و به بدیر و سودا دستور می دهد که برسر کارشان بروند و تینت را تنها می گذارد. در پایان مهمانی در حالی که مشغول جمع کردن وسایل هستند،بدیر به سودا می گوید که فردا همه چیز را درباره خودش به او می گوید. فردا صبح زود سودا در حال آماده شدن برای رفتن به پیش بدیر است که سعادت بیدار می شود و به او می گوید که زود بر گردد و اگرنه ثروت عصبانی می شود . ثروت از
3 سال پیش در تاریخ 1400/02/14 منتشر شده است.
102 بـار بازدید شده
... بیشتر