سریال حکیم اوغلو قسمت ۱۲۱

نیما افشارنادری
نیما افشارنادری
628 بار بازدید - 3 سال پیش - Açıklama سریال حکیم‌اوغلو قسمت 121
Açıklama سریال حکیم‌اوغلو قسمت 121 1 Beğeni 20 Görüntüleme 25 Ara 2021 سریال حکیم‌اوغلو قسمت 121 دوبله فارسی آدرس کانال یوتیوب مشکی‌مدیا https://www.seevid.ir/c/MeshkiMedia آدرس کانال مشکی کاناپه https://www.seevid.ir/c/MeshkiKanap... آدرس کانال یوتیوب مشکی ترکی https://www.seevid.ir/c/MeshkiTurki آدرس کانال یوتیوب مشکی ترکیدو https://www.seevid.ir/c/MeshkiTurkido آدرس کانال مشکی ترکیسه https://www.seevid.ir/fa/result?ytch=UC_bp... آدرس کانال مشکی ترکی4 https://www.seevid.ir/c/MeshkiTurki... آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/MeshkiGemTV داستان قسمت آخر سریال حکیم‌اوغلو. آتش و ایپک عروسی می‌کنند؟ https://youtu.be/FGVD7xRg-9o داستان قسمت آخر سریال معصومیت. اتفاق باورنکردنی: ادا با ایلکر عروسی می‌کند! https://youtu.be/pUdBLWpqdG0 آتش وقتی سراغ اکیپ می رود از چهره ی آنها می فهمد اتفاقی افتاده اما به روی خوش نمی آورد. او در مورد مشکل افه با آنها صحبت می کند و می گوید: «خونرسانی ضعیف به مغز میتونه باعث دیستونی بشه و خون رسانی ضعیف به قلب میتونه باعث سکته قلبی بشه. نوارهای قلب و مغزش رو چک کنین و اگه چیزی پیدا نکردین شکمش رو باز کنین و روده هاش رو چک کنین. » افه را به اتاق عمل می برند. او کمی ترسیده و مقاومت می کند. پدرش و امره به زور از او نمونه میگیرند. آتش می بیند که ایپک نمی تواند توی چشمانش نگاه کند و وقتی به اتاق اورهان می رود هم او سعی می کند خودش را عادی نشان بدهد و می پرسد: «آتش تو میتونی همه چیزو با من در میون بذاری. میتونی به دوستت که آنکولوژیسته همه چیز رو بگی! » آتش می گوید: «چه ربطی به آنکولو بودنت داره!؟ » و بلند می شود و می رود. در راهروی بیمارستان زینب اورهان را گیر می آورد و می پرسد: «ایپک خانم چیزی بهم نگفت. میخوام بدونم چیشده؟ » اورهان سعی می کند مسئله را از او پنهان کند اما نمی تواند و همه چیز را به زینب می گوید. زینب با حال بد و ناراحت در راهرو راه می رود که امره و محمد علی از حالت چهره او می فهمند اتفاق خوبی نیفتاده و جلو می روند. زینب با بغض می گوید: «استاد حکیم اغلو تومور مغزی داره. » آنها هم خیلی ناراحت میشوند و نمیدانند اصلا باید چه بگویند. آتش در اتاق افه نشسته و پیانو می نوازد که اورهان سراغش می رود. اتش می گوید: «آهنگی که موقع دبیرستان شروع کرده بودم اما نتونستم پایان بدمش رو افه کاملش کرد... پسر فوق العاده ایه. » اورهان می گوید: «چطوره مغز تورو با مغز افه عوض کنیم تا بتونی یه پیانیست فوق العاده بشی. افه هم دکتری میشه که تومور مغزیش رو از دوستش مخفی کرده! » آتش می گوید: «چیز مهمی نیست! نمیخوام هم کسی بدونه. » اما همان موقع امره داخل می شود و آتش از حالت ناراحت چهره او می فهمد اورهان این موضوع را به اکیپش هم گفته و عصبانی می شود! امره و زینب و محمدعلی سراغ آتش می روند و از او خواهش می کنند کوتاه بیاید تا بتوانند خودشان هم آزمایش کنند تا راهی برای درمان پیدا کنند. اما آتش می گوید: «من قرار نیست فردا بمیرم. افه ست! اگه میخواین کاری بکنین باید به فکر بیمارمون باشین نه من! » و بعد از انها می خواهد حال افه را بدتر کنند تا در سی تی اسکن چیزی که دنبالش هستند مشخص بشود! محمد علی یاد صبح می افتد که حکیم اغلو نمونه خونش را به آزمایش فرستاده بود و همراه زینب و امره به سمت آزمایشگاه می روند اما نگهبان جلوی در می گوید تا وقتی که اجازه کتبی از آتش نداشته باشند، نمی توانند داخل بشوند. پس زینب به طبقه بالا می رود و نامه ارجاعش را مقابل آتش می گذارد تا امضا کند که بتواند راحت در بیمارستان دیگری کار پیدا کند. آتش جا می خورد که زینب مثل قبل دلسوز و مهربان نیست و جلو می رود و مقابلش می ایستد و می گوید: «من که هنوز نمردم! » هردو به هم نزدیکتر می شوند و زینب جلو رفته و آتش را می بوسد. آتش هم مقاومت نمی کند. زینب سرنگ را بیرون می آورد تا بتواند با پرت کردن حواس آتش نمونه خون از او بگیرد اما آتش متوجه نقشه اش شده و مانعش می شود و می گوید: «زشت نیست هم میبوسیم و هم از پشت خنجر میزنی؟! » زینب می گوید: «اما شما هم منو بوسیدین. » آتش می گوید: «نخواستم بدون چشیدن این حس بمیری. » زینب از آتش خواهش می کند تا نمونه خونش را بدهد چون همه شان دوست دارند کمکش کنند و حتی امره و محمد علی به خاطر این، شغلشان را به خطر انداخته اند. آتش کمی مکث می کند و بعد شماره پرونده و اجازه کتبی را به او میدهد تا به کار خودشان برسند. وقتی محمد علی و امره و زینب به عکس سی تی مغز آتش خیره شده اند، محمد علی با ناراحتی می گوید: «نمیتونیم عملش کنیم... یه سال بیشتر فرصت نداره. » وقتی تشنج های افه شدیدتر می شود، آتش با عصبانیت سرغ اکیپش می روند که ب
3 سال پیش در تاریخ 1400/10/05 منتشر شده است.
628 بـار بازدید شده
... بیشتر