وانشات مافیای من پارت2

Nicola
Nicola
193 بار بازدید - 3 سال پیش - #مافیا_ی_ من #pt2 جیمین:آه خیلی
#مافیا_ی_ من #pt2 جیمین:آه خیلی وحشی ا/ت به افرادش اشاره می‌کنه که برن سمت تریلی ها جیمین هم سعی می‌کنه بلند شده که ا/ت به پای جیمین شلیک می‌کنه ا/ت:الکی تلاش نکن جیمین:وحشی افراد ا/ت همه جنس هارو میسوزونند. ا/ت:میبینی جیمین من تورو هم مثل همینا میسوزونم،تو خانوادمو ازم گرفتی ،یه روزی هم من مثل همینا تورو میسوزونم. جیمین ازش خون زیادی رفته بود و ممکن بود بمیره ا/ت:اینو ببرید بیمارستان دلم نمیخاد بمیره حالا حالا،خودم میخام به بدترین شکل بکشمش. ا/ت به سمت ماشینش رفت. #ا/ت سرم خیلی درد میکرد،به محض اینکه رسیدم خونه رفتم یک دوش نیم ساعته گرفتم. بدون خشک کردن موهام خوابم برد.گوشیمو چک کردم و سرمو رو بالش گذشتم و خوابم برد‌. وقتی بیدار شدم ساعت ۹ بود.اوه خدای من نیم ساعت دیر کردم! سریع بلند شدم یک دوش ۵ دقیقه ای گرفتم. موهامو خشک کردم لباس پوشیدم و از اتاق زدم بیرون. مثل همیشه رانندم بیرون منتظرم بود در سمت راست ماشین باز کرد. رفتیم به سمت کلینیکی که جیمین اونجا بود. منشی که پشت میز بود اتاقشو بهم گفت،طبقه ی بالا اتاق ۱۲۳. اگه به من بود تا الان کشته بودمش ولی میخام به بدترین شکل ممکن بکشمش. وقتی وارد اتاق شدم دیدم خوابه یک پرستار هم داشت سرومشو درست عوض میکرد. پرستار:آقای پارک هیچی لازم ندارند فقط باید استراحت کنند‌. ا/ت؛هوم باشه پرستار از اتاق خارج شد. یهو دل‌درد شدیدی گرفتم رفتم سمت دستشویی. وقتی بیرون اومدم دیدم یک نفر داره توی سرم جیمین چیزی تزریق می‌کنه. ا/ت:چی داری تزریق می‌کنی پرستار گفت هیچی لازم نداره جوابی نداد ا/ت:هی با تو ام رفتم نزدیکش سرنگ از دستش افتاد و سریع از اتاق خارج شد رفتم دنبالش ولی نبود. دکترش اومد داخل. دکتر:ایشون در خطر هستند لطفاً ببریدش خونتون تا خطر رفع بشه. وی داشت می‌گفت؟دشمن خونیمو ببرم خونمو ازش مراقبت کنم؟عمرا.دوستاش هستند اونا ازش مراقبت کنن.یه فکری به سرم زد!آره خودشه باشه ای تحویل دکتر دادم. با کمک رانندم جیمین و بلند کردیم و گذاشتیم تو ماشین. به سمت خونه ی جیمین رفتیم. وایوووووو خونه نبود که قصر بود! جیمین با کمک خدمتکار روی تخت گذاشتیم یک پرستار بردم خونش تا همه جوره هواسش بهش باشه. از خونش اومدم بیرون به سمت شرکت رفتم. رفتم سمت دفتر کارم،منشی برام یک قهوه آورد. چند دقیقه بعد دوباره اومد. منشی:خانم یک نفر میخاد شمارو ببینه یعنی کی می‌تونه باشه؟ ا/ت:باشه بگو بیاد منشی رفت و گفت بیاد داخل. با دیدن اون فرد خشکم زد اون جانگ هوسوک بود. Aski
3 سال پیش در تاریخ 1400/05/28 منتشر شده است.
193 بـار بازدید شده
... بیشتر