رمان من یه ابرقهرمانم پارت اول

71 بار بازدید - 4 سال پیش - سلام اسم من ساراست و
سلام اسم من ساراست و ۲۱ سالمه ^^ میخوام داستان زندگیم رو براتون بگم :) وقتی بچه بودم باعث مرگ پدر و مادرم شدم من باعث آتیش سوزی خونمون شدم اما من فقط میخواستم قدرتمو بسنجم و آتیش رو خاموش کنم از کجا میدونستم که قراره آتیش همه جارو بگیره و فقط من زنده بمونم بعد من رو به چارلز دادن و من اولین دانش آموز مدرسه چارلز اگزاویر بودم چند سال بعد همه منو به چشم یه هیولا میدیدن مهم نبود چون من از اول زندگیم یاد گرفته بودم تنها باشم و بودم و خوب از پسش بر میومدم ولی یه روز چارلز اومد پیشم و گفت - سلام چیکارا میکنی + سلام دارم کتاب میخونم - چرا نمیری پیش بقیه؟ + خودت میدونی چرا اونا فکر میکنن من هیولام - ولی نیستی خودتم اینو میدونی + از نظر اونا هستم باهاش مشکلی ندارم - پس امروز ساعت ۳ بیا دفترم کارت دارم + باشه گذشت و گذشت تا ساعت ۳ رفتم دفتر چارلز تا در رو باز کردم جیغ بلندی کشیدم... پارت بعد فردا قرار میگیره ^^ برای حمایت از ما لایک فالو و بازنشر کنید داستان به فیلم مردان ایکس ققنوس سیاه اشاره داره
4 سال پیش در تاریخ 1399/12/16 منتشر شده است.
71 بـار بازدید شده
... بیشتر