رمان؛my old love:پارت هشت

My old love the writer : Byun Che young Part 8 از زبان چه یونگ یه آگهی بود..... آگهی برای ازمون ورودی به کمپانی اس ام... واقعا باورم نمیشه این یه فرصته برای اینکه بتونم حداقل برای خودم شانس دیدنشو بسازم چنان دوییدم که بچه ها رو بیدار کنم نزدیک بود با کله به جاذبه قوی زمین پی ببرم ولی خوب خدارو شکر خودمو جمع کردم _بچه هاااااااااااااااااا پاشیننننننننننننن جین هو: واییییی چته بابا زهره ترک شدم چائه یونگ: چیشده؟ سوهیون: چه خبر شده اینجوی داد و بیداد میکنی _بچه هاااا ازمون ورودی.... سوهیون: خوب؟ _ازمون ورودی کمپانی اس ام...... چائه یونگ: چی داری میگی خل شدی؟ _دارم میگم اس ام یه ازمون ورودی برای داوطلبا برگزار کرده کسایی که به خوانندگی علاقه دارن و میخوان کار آموز اس ام بشن. جین هو: سرکارمون گذاشتی؟ _نه بابا راست میگم چائه یونگ: یعنی داری میگی شرکت کنیم؟ _پس چییییی ما اینهمه تلاش کردیم بخاطر چه کاری این همون فرصتیه که لازم داشتیم سوهیون: فکر کردی میتونیم قبول شیم؟ _پس واسه چی انقدر تلاش کردیم؟ بچه ها این فرصت دیگه پیش نمیاد جین هو:حالا ثبت نامش چطوره _حضوریه هممون باید بریم سو هیون:من مخالفتی ندارم جین هو:باشه قبوله چائه یونگ:رو من حساب کن _ممنون بچه ها جین هو:هوی جوگیر نشو بخاطر تو قبول نکردیم _میدونید ما باید وانگ جین هو رو به عنوان ضد حال ترین آدم تو گینس ثبت کنیم پاک زد تو ذوقم چائه یونگ:خوب حالا ......

• #بازی_و_سرگرمی
• #رمان
• #داستان
• #پارت_هشت