پاییز رادیو چهرازی

دکتر صادق منجزی
دکتر صادق منجزی
4.6 هزار بار بازدید - 3 سال پیش - یه چای می ریزه میذاره
یه چای می ریزه میذاره جلومون می گه حالا دلبر هیچی، شبا رو چی می گی؟ مگه تو خودت عاشق شبا نیستی؟ پاییز همه ش شب دیگه؟ نصف روز غروبه. می گم آقا ما دو ساعت شب بسه مونه! زیادم هست. می خوایم زودتر بیدار شیم تموم شه! یه چراغی می ذاریم اون گوشه، تاریک روشن می شینیم ستاره می شیم، می ریم تا سحر چه زاید باز. می گه چای از دهن افتاد. جمشید اگه پاییز اینقدی که تو می گی خوبه، چرا ما هر سال روز اول پاییز دلمون خالی می شه؟ همه به این زرد نارنجی نیگاه می کنن، حال شون جا می آد، چرا ما بلد نیستیم؟ چرا همه رفته بودن شون رو می ذارن واسه پاییز؟ چرا پاییز هیشکی بر نمی گرده؟ جمشید یه سیبیله نازک داره، سفید شده، خیلی ساله این جاست! همه ی پاییزای آسایشگاه رو دیده. می گه این درخت بزرگ نا نداره، وگرنه بهت می گفتم پادشاه فصلا یعنی چی؟
3 سال پیش در تاریخ 1400/06/30 منتشر شده است.
4,682 بـار بازدید شده
... بیشتر