حکایت سهری |سهردوم.مرید و مراد | ماه رمضان| شب قدر |سهری | موسسه مودت

51 بار بازدید - 2 سال پیش - مرید و مراد عشق و
مرید و مراد عشق و دوستی، برابری و برادری هرگز پایان یافتنی نیست. قرار و مداری که از روز ازل بنده با معشوقش می بندد تا ابد پا برجاست. عشق، عهدی ازلی و ابدی است. حال اگر عشق و برادری بین دو محبوب باشد دیگر نمی توان برایش زمان و مکان قرار داد. وقتی تقدیر بخواهد این چنین زیبا رقم بخورد چه کسی میتواند آن را بر هم بزند؟! همچون یک روح بودند در دو جسم. جسمی خاکی نه، جسمی افلاکی، برتر از فلاک و فت آسمان. ور حی وعطر رسالت ر اعماق وجدشن سوخ رده ود. یمانی ه در آوش سول به دست بیاید ایمانی است برتر از همه مخلوقات . این عشق و برادری مانند پلی بود برای رفتن به دور دست ها. هر جا که بودند با هم بودند. جانشان به جان هم بند بود. چه چیز می توانست این رابطه را پا بر جا کند؛ فرمان خدا برای ولایتش؛ امانتی به پهنای ابدیت که تنها شایسته دوشش بود و پاسخی به وسعت تمام دنیا. آن هنگام که لحن زیبا یش را در معراج شنید، دلتنگش شد. خواست سری به او بزند. قدم روی چشم هایم گذاشت و شادمانمان کرد. چه حس شیرینی بود. یار و یاور را کنار هم دیدن. کاش دوباره تکرار می شد. رسم دنیا همین است، باید کسی را که دوست داری در ظاهر بگذاری و بگذری. فراقی سخت و دشوار . فراقی بین عاشق و معشوق وای بر دنیای بی وفا! عهدی که بسته شده بد به آسانی شکسته شد و حق الهی فراموش شد، استخوان در گلو ماند و درد ها و شکایت ها با چاه گفته راز و نیاز هایش را خوب به یاد دارم . دلتنکی ها و غصه هایش را برای مردم.
2 سال پیش در تاریخ 1401/02/14 منتشر شده است.
51 بـار بازدید شده
... بیشتر