فیک ا/ت و تهیونگ پارت ۹ =]

198 بار بازدید - 3 سال پیش - خوخو این‌پارتو‌نازی‌نوشته =] پارت ۹
خوخو این‌پارتو‌نازی‌نوشته =] پارت ۹ : *در خونه ا.ت* جانگ سوک:ا.ت اومدی..اوه سلام تهیونگ خوش اومدی ا.ت:سلاممم تهیونگ:سلام اقا جانگ سوک سلام خانوم لیا و سلام یونا لیا:خوش اومدی عزیزم یونا:سلام ا.ت:ام خب من میخوام درباره یه چیزی ازتون سوال کنم لیا:بگو دخترم؟ ا.ت:ام خب تهیونگ خواستش که من تو یکی از موزیک ویدیوها بی تی اس شرکت کنم به اعنوان نقش دختر توش که چندتا پارت کوچیکم توش دارم میخواستم ازتون اجازه بگیرم که میشه؟چون من ارزو خواننده شدن رو هم دارم.. جانگ سوک:معلومه که میشه دخترم ا.ت:واقااااا؟ جانگ سوک:هوم ا.ت:اساوطدطدشتمطوطدوسنطمطوطد یونا:ا.ت خوبی؟نفس بکش خواهرم ا.ت:اره اره خوبم خوبم.. تهیونگ:خب ا.ت فردا بهم زنگ بزن من دیگه برم خدافظ ا.ت:ب‌باشه خدافظ یونا:هوی ا.ت بیا اینجا ا.ت:هاها چیه؟ یونا:بدو بیا اتاقم ببینم ا.ت:اوکیییی *اتاق یونا* یونا:خب ا.ت‌ من یچیزی فهمیدم ا.ت:چی؟ یونا:خب من وقتی داشتم گوشی مامانو میزدم شارژ فضولیم گل کردو رفتم تو گالریش..بعدش یه پوشه بودش که توش نوشته بود خاطرات ا.ت:خب؟ یونا:من یه عکس دیدم از بچگی مامان و یه دختر که کپی خودشه ا.ت:خب شاید فتوشاپه.. یونا:خب منم اول همین فکرو کردم پس رفتم دادمش به یه کسی که فتوشاپ های حرفه ای میکنه و اون گفتش این واقعیه یعنی امکان داره مامان..یه قل داشته باشه؟ ا.ت:چرت نگو اگه داشت بهمون میگفت یونا:خب من خواستم بهت بگم.. ا.ت:هوف من میرم اتاقم فعلا یونا:فعلا ا.ت:اها اها میخواستم یچیزی بگم یونا:جان؟ ا.ت:درباره یونگی.. یونا:چی شده؟ ا.ت:فک نکنم اون ازت بدش بیاد...یکم بیشتر از دوست تورو دوست داره فعلاااا یونا:چی؟ *بستن در* *اتاق ا.ت* ا.ت:هوف بلخره بهش گفتم..ام..یعنی مادر واقا یه خواهر دوقلو داره؟نه امکان نداره اگه داشتش بهمون میگفت..ولی یونا انگاری شوخی نمیکرد طوری که صحبت میکرد جدی بود هوف اصلا هرچی برم یکم درس بخونم بعدا هم وقت هست واسه فهمیدن راز مامان..چون من حتی درباره مادربزرگ و پدربزرگ مادریم هم هیچی نمیدونم حتی نمیدونم زندن یا مرده..اهع ساکت شو ا.ت برو درستو بخون شرایط‌پارت‌بعد : ۱۰ تا‌لایک ۲ تا‌نشر
3 سال پیش در تاریخ 1400/06/22 منتشر شده است.
198 بـار بازدید شده
... بیشتر