تو كى هستى؟ - داستانک نشانک (9)
84 بار بازدید -
4 سال پیش
-
تو كى هستى؟
صفحهى ٦٥
تو كى هستى؟
صفحهى ٦٥ با تعجب به تكه چوبِ خوش نقش و نگارى كه ميان صفحات ٦٥ و ٦٦ جا خوش کرده بود نگاه كرد و سوالش را پرسيد.
تكه چوب لبخندى آرام تحويلش داد و با صداى آرامى كه خوابِ صفحهى ٦٦ را به هم نزند گفت: نشانک ...
صفحهى ٦٥ هم صدايش را كمى پايين آورد و گفت: چرا اينجايى؟
نشانك گفت: براى اينكه تو و صفحات ديگر در امان باشيد.
در فروشگاه که بودم، آقاى ميم، همان كه ما را خريده است به فروشنده گفت: بايد به كتابها احترام گذاشت، چطور مىشود صفحهاى را تا نزد و هر چيز دمِ دستى را ميانشان نگذاشت؟
همين شد كه فروشنده من را نشانش داد و حالا اينجا هستم تا شما در امان باشيد.
4 سال پیش
در تاریخ 1399/09/24 منتشر شده
است.
84
بـار بازدید شده