وانشات تهیونگ (پارت۶)

ماری: خب بگو ببینم چه گندی زدی؟ تهیونگ: هو ۹سال گذشت تو هنو داری اینطوری حرف میزنی؟ ماری: لطفا اقای کیم تهیونگ مشکلتون و بگید. تهیونگ: هوم. باشه. تهیونگ: منو تهمت به دزدی زدن و من بی گناهم و هیچ تقصیری ندارم. ماری: در این شکی نیست چون تو حتی اون کارو هم میکنی. تهیونگ: این چه طرز حرف زدن هست؟ ماری: چیه؟ خوشت نیومد؟ خو برو یه وکیل دیگه پیدا کن ولی گمون نکنم که کسی مثل پیدا بشه. تهیونگ: اوففف باشه ولی لطفا بی گناهی منو ثابت کنید. ماری: باشه خیالت راحت رسیدگی میکنم. تهیونگ: ممنون ماری: خواهش تهیونگ داشت میرفت که یهو گفت: ازدواج کردی؟ ماری: نه تهیونگ: دوست پسر داری؟ ماری: نه تهیونگ: نامزد داری؟ ماری: نه تهیونگ: خوبه پس ماری: این پسره عقلشو از دست داده خدایااااات ماری به این پرونده صبح و شب رسیدگی میکرد. ماری متوجه شد که اون بی گناهه و یکی بش الکی تهمت زده. ساعت ۸ شب بود و ماری به تهیونگ زنگ زد. (مکاملشون:) ماری: الو تهیونگ: الو ماری: سلام لطفا الان بیاید به خونه ی من یه چیز مهم درمورد پرونده و درمورد شما هست. تهیونگ: چیه؟ ماری: بیاااا تهیونگ: باشه تهیونگ میره به خونه ی ماری و درو خونه ی ماریو زد. ماری: بفرمایید داخل. تهیونگ: باشه ماری: لطفا اینجا بشینید. تهیونگ: این مار مهمت چیه؟ که این موقع شب منو کشوندی اینجا؟؟؟ ماری: تو درذی نکردی و تو بی گناهی ولی یه چیز عجیب اینجاست. تهیونگ: چیه؟ ماری: تو اون روز خونه ی اون شخص بودی و تو رفتی به اتاقش. تهیونگ: درسته رفتم ولی به چیزی دست نزدم. ماری: میدونم ولی چرا رفتی تو اتاقش و درو کشوی کمدشو باز کردی؟ تهیونگ: م. مـن هیچ کاری نکردم اون به من گفت که برم تو اتاقش و درو کشوی کمشدو باز کنم. ماری: عجیبه! ماری: خب تا اینجا اومدی بزار بیام برات یه چیز بیارم بخوری! تهیونگ: باشه ماری میره توی اشپز خونه و یه چیز آماده میکنه که تهیونگ بخوره. تهیونگ هم میره این ور و اون ور. ماری داشت میومد پایین و روی تهیونگ افتاد و ناخواسته لباشون به هم برخورد کرد ماری از روی تهیونگ بلند میشه و........ خب بچه اینم از پارت۶ امید وارم خوشتون اومده باشه امشب گل از گلم شکفته برای اینکه از امتحان ۱۹ گرفتم جون عمتون گزارش ندید بابای.

• #بازی_و_سرگرمی
• #وی_بی_تی_اس
• #بی_تی_اس
• #bts_teahyung_تهیونگ