Jung kook and me p12(فن فیک خوناشامی جونگ کوک کپشن)

M_kookie
M_kookie
871 بار بازدید - 3 سال پیش - عام گایز میخواستم دیگه اینجا
عام گایز میخواستم دیگه اینجا فعالیت نکنم ولی دلم نیومد.. برید بخونین امیدوارم خوشتون بیاد :) (علامت ا/ت +.....علامت پادشاه * ....علامت کوکی -........علامت خواهر کوک ^) ^لباسای قشنگی پوشیدیا دیگه شک ندارم سلیقم بیسته:) +او این لباسا رو شما گرفتین؟خیلی ممنون خیلی قشنگن. ^چقد رسمی دختر راحت باش +چشم ممنون. -این رسمیه؟هنو یخش آب نشده وگرنه با اینکه شبیه جوجه هاست مخ همتونو میخورد اینجا به جای شام. با همون قیافه ترسناک که جیمین نگاه کرده بودم به جونگ کوک خیره شدم که یه لحظه یجوری شد و بعدش به بشقابش نگاه کرد و غذاشو خورد...این نگاه من چی داره همه ازش میترسن؟؛) *خب دخترم روز اول مدرسه خوناشامی چطور بود؟ +افتضاح..یعنی منظورم اینه زیاد خوب نبود. *چرا؟ معلما خوب نبودن؟ +نه معلما فقط یکیشون بداخلاقه که امروز امتحان گرفت و من خراب کردم چون هیچی بلد نبودم تو اولین روز. *همین؟اینکه غصه نداره دختر جونگ کوک بهم چشم و ابرو اومد که جیمینو نگم منم فهمیدم و از پدرش تشکر کردمو لبخند زدم بعدم شروع کردم به خوردن چون واقعا داشتم غش میکردم...بعداز غذا از همه تشکر کردم و خواستم برم تو اتاقم که خواهر جونگ کوک دستمو گرفت و گفت : ^کجا دختر؟میخوایم حسابی خوش بگذرونیم...منم از خدا خواسته لبخند زدم و دنبالش دوییدم که رسیدیم به یه اتاق..اتاق خودش بود چقد باحاله اینجااااا... ^راستی دختر اصن میدونی اسم منو؟ +نه متاسفانه فرصت نشد ازتون بپرسم. ^اشکالی نداره اسمم آیشا ست. +خوشبختم آیشا ^مرسی...نظرت چیه فیلم ببینیم؟ +عالیه. ^اوکی پس بیا بریم. +کجا؟ ^مگه نمیگی فیلم ببینیم؟ +چرا. ^خب دیگه بریم اون اتاق تلویزیون هست تازه یکم پاپ کورن میگیریم به کوکی هم میگیم بیاد تا سه نفری ببینیم بابام که نمیتونه همیشه سرش شلوغه دونفری هم خوبه ولی سه نفری بیشتر میچسبه. +باشه با آیشا رفتیم منو نشوند روی مبل خودشم رفت خوراکی بیاره...به صفحه سیاه تلویزیون خیره شده بودم...بازم رفته بودم تو فکر..مامانم الان چیکار میکنه؟بقیه چیکار میکنن؟ هعی :/ یعنی ناراحتن که من نیستم؟یعنی براشون اینقدر ارزش داشتم؟سرخودتو گول نزن بابا اگه ارزش داشتی این همه رفت و امد کردی تو جنگل حداقل از دور باید میدیدی یکی دنبالت بگرده..هیچکی دنبالم نبود :( همینجوری داشتم فکر میکردم با صدای جونگ کوک به خودم اومدم: -چیشده جوجه چرا درهمی؟ +هیچی... -اوکی پس هیچی ذهنتو مشغول کرده درسته؟ +نه خب ولی.... -باااوشه اگ نمیخوای به من بگی نگو من میخواستم فقط باهات دردودل کنم که پوکر نباشی. +نه میگم..جونگ کوک به نظرت مامانم اینا الان از اینکه من نیستم ناراحتن؟اخه حتی ندیدم ینفرو بفرستن دنبالم تا شاید پیدام کنن یعنی... جونگ کوک حرفمو قطع کرد و گفت : -معلومه که نگرانتن..معلومه دوست دارن..احتمال زیادهم دنبالت فرستادن ولی تو ندیدیشون...دیگه ادم واسه بعضی خواسته ها باید بعضی چیزا رو از دست بده... +ممنون خیلی بهترم:) -راستی تو چرا هنوز منو جونگ کوک صدا میکنی؟ +پس چی صدا بزنم؟ -مگه باهام راحت نیستی؟ +چرا. -خب پس میتونی کوک یا کوکی صدام کنی. +باشه کوک.زبونمو براش دراوردم که خنده ریزی کرد...... -میگم.. میخواست یچیزی بگه که خواهرش اومد : ^گاااااایز اومدم با کلی خوراکی و فیلم ترسناااک:)) +چیزی میخواستی بگی؟ -بعدا بهت میگم. ^اوهو اوهو چی رو از من مخفی میکنین؟ -چیز مهمی نیست..چه فیلمی اوردی؟ ^من که میفهمم بالاخره...نمد چیه امروز دوستم بهم داد تازه خریده. -اخه فیلم ترسناکای شما که اصلا ترسناک نیست :/ ^چیه میترسی؟ -من میگم ترسناک نیست تو میگی میترسی؟ -نه ا/ت رو میگم +ها؟چی؟من؟من عااشق فیلم ترسناکم کی گفته میترسم؟ -رنگ چشات گفتن میترسی:) +یااااااااااا اره من میترسم ولی دوست دارم فیلم ترسناک.. ^ببینیم و تعریف کنیم لایک: 45 بازدید:260 کامنت:7 دنبال کننده: 95 :) خیلی بی رحم شدم
3 سال پیش در تاریخ 1399/12/21 منتشر شده است.
871 بـار بازدید شده
... بیشتر