تیکت پارتی

دینگ دانگ
دینگ دانگ
5.1 هزار بار بازدید - 2 سال پیش - خواهرزاده‌ام که اکنون از آب
خواهرزاده‌ام که اکنون از آب و گِلِ نوجوانی فقط اندکی درآمده همان‌طور که موهاش را سشوار می‌کرد، گفت: میای تو هم بریم؟ پرسیدم کجا؟ گفت مهمونی. پرسیدم کی گرفته، گفت کسی نگرفته؛تیکتیه. گفتم: تیکتی چه صیغه‌ایه. گفت بلیط می گیری می ری. گفتم کاباره زدن؟ گفت خیلی وقته. گفتم: زیرزمینی؟ گفت: آره ولی شلوغ میشه‌ها. یه شب سیصد تا می‌شیم. گفتم چی میدن؟ گفت همه چیو خودت باید بیاری یا همون جا بخری. گفتم آبکی؟ کوبید روی پلاستیکی که لب میز آرایش شق ایستاده بود گفت اینا، می بریم خودمون. گفتم کاسبم می‌شی؟ گفت بد و خوب قاطیه. گفتم چیزی هم می‌زنی؟ سرش را نرم نزدیک گوشم آورد، گفت گُل، بعد پرسید تو چی می‌زنی؟ گفتم من هیچی والا. گفت اون شب رو اسید بودی با یاسر به من نگو که... و من واقعا روی اسید نبودم با یاسر و او رفت و هنوز برنگشته. اینکه خواهرزاده‌ام مهمانی تیکتی می رود از نظر شما بد است
2 سال پیش در تاریخ 1401/03/16 منتشر شده است.
5,118 بـار بازدید شده
... بیشتر