فیک شب مرگ و زندگی پارت۲

Manna
Manna
268 بار بازدید - 3 سال پیش - پرش زمانی برای یه سال
پرش زمانی برای یه سال بعد ا.ت:شوگا تبدیل به یه آیدل موفق شده بود و با رجی ازدواج کرد امشب هم شب عروسی جینا و تهیونگ بود دیگه نمیتونستم تو اون خونه برا دوستم کار کنم برا همین دیگه تو اون خونه کار نمیکنم کامیلا خوانوادش رو پیدا کرده و رفته پیش اونا این اولین شبیه که تو این خونه تنها می‌خوابم دخترا گفتن به خاطر من خونه رو نمیفروشن حالا باید دنبال یه کار درست و حسابی بگردم صبح ا.ت:به محض این که بیدار شدم رفتم و دونه به دونه مغازه ها رو گشتم تا بتونم یه کاری چیزی پیدا کنم که بالاخره تونستم تو به مغازه کار پیدا کنم یکی دو ماه اینجوری گذشت تا اینکه کامیلا باهام یه تماس گرفت کامیلا:سلام ا.ت یه خبر خوب برات دارم ا.ت:سلام چییییییی چه خبری کامیلا:یکی از فامیلای ما به یه نفر احتیاج دارن که لازم نیست کار زیادی انجام بده فقط باید مراقب پسرشون باشی مثل پرستاری بچه ولی تنها فرقش اینه که پسرشون از تو بزرگتره حقوق خیلی خوبی هم میدن گفتم اگه بخوای اونجا کار کنی به من بگو تا باهاشون صحبت کنم ا.ت: باشه قبوله خیلی خوبه کامیلا:پس من آدرس رو می‌فرستم از فردا برو اونجا ا.ت: نمی‌خوای اول باهوش صحبت کنی کامیلا:آخه من بهشون گفتم آشنا دارم اونا هم قبول کردن که اگه تو قبول کنی از فردا کارت رو شروع کنی ا.ت:آها پس امیدوارم خانواده مهربونی باشن کامیلا:خیالت راحت خیلی مهربونن پس من آدرس رو می‌فرستم خداحافظ ا.ت:خداحافظ کامیلا:خانم باهاش حرف زدم قبول کرد بیاد خانم:خوبه کامیلا:فقط خانم بهتر نیس از اول باهاش صادق باشید تا اینکه با نقشه بهش نزدیک شین خانم:میترسم پسَم بزنه فلش بک کوکی:سلام ماما..یعنی سلام عمه جون خانم:سلام عزیزم راحت باش چرا مامان صدام نمی‌زنی یه عمر حسرت اینو می‌خوردم که دخترم مامان صدام بزنه و تو تنها کسی بودی که این حسرت رو ازم گرفتی حالا کاری داشتی عزیزم کوکی:خب مامان جون دخترتون پیدا کردم خانم:وای راست میگی چطوری ؟ کوکی:باورتون نمیشه ولی دوست کامیلا خودمونه خانم:واقعا خیلی خوبه امیدوارم من و ببخشه پایان فلش بک خانم:کوک فردا قراره ا.ت بیاد اینجا کوکی:واقعا خیلی خوبه مامان(دوستان یه توضیح مختصر بدم یه روز کوک و خوانوادش با بابا و برادر ا.ت میرم بیرون و تصادف میکنم و فقط کوک زنده میمونه بعد مامان ا.ت که میشه عمه کوک ازش نگهداری می‌کنه)خیلی خوشحالم که بالاخره همه چی رو بهش گفتین خانم:هنوز هیچی نمیدونه قرارهای فردا به عنوان خدمتکار بیاد تا از تو مراقبت کنه بعدش همه چی رو بهش میگیم کوک:آها خیلی خوب هرچی شما بگین
3 سال پیش در تاریخ 1400/06/19 منتشر شده است.
268 بـار بازدید شده
... بیشتر