شعرخوانی روضه حضرت زهرا، روضه سوزناک کوچه مادرسادات

مردک پست که عمری نمک حیدر خورد نعره زد بر سر مادر به غرورم برخورد ایستادم به نوک پنجه ی پا اما حیف دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد هرچه کردم سپر درد و بلایش گردم نشد ای وای که سیلی به رخش آخر خورد آه زینب تو ندیدی! به خدا من دیدم مادرم خورد به دیوار ولی با سر خورد سیلی محکم او چشم مرا تار نمود مادر از من دوسه تا سیلی محکمتر خورد حسن ازغصه سرش را به زمین زد، غش کرد باز زینب غم یک مرثیه ی دیگر خورد قصه ی کوچه عجیب است برادر اما وای از آن لحظه که زهرا لگدی از در خورد مهدیارخراسانی

• #مذهبی
• #شعرخوانی_سوزناک_مهدیارخراسانی
• #روضه_حضرت_زهرا
• #حضرت_زهرا
• #صابر_خراسانی
• #حاج_محمود_کریمی