سریال زمهریر/زمستان سخت قسمت ۲۹

نیما افشارنادری
نیما افشارنادری
4 هزار بار بازدید - 4 سال پیش - سریال زمهریر / زمستان سخت
سریال زمهریر / زمستان سخت قسمت 29 آدرس کانال مشکی ترکی https://www.seevid.ir/fa/result?ytch=UCmu9... لینک کانال تلگرامی مشکی: https://t.me/meshkimedia داستان قسمت آخر سریال زمهریر / زمستان سخت - ایاز و فیروزه به هم می‌رسند؟ بچه براک و ایاز زنده می‌ماند؟ https://youtu.be/W522yuCZuWk داستان قسمت آخر سریال قهرمان. قفقاز می‌میرد؟ آیا گونش درمان می‌شود؟ آیا فیرات با سونا ازدواج می‌کند؟ https://youtu.be/qedLKxgLiJo داستان قسمت آخر سریال ملک، فصل اول. ملک زنده می‌ماند؟ خانواده‌اش او را می‌پذیرند؟ خلیل عاشق ملک است؟ https://youtu.be/qm0BFX3C1sA داستان قسمت آخر سریال حلقه. سرنوشت مژده؟ کان و جهانگیر می‌میرند؟ حلقه نابود می‌شود؟ https://youtu.be/uPw7i_MM97k دوستان آیاز به بیمارستان می رسند و میگویند که برای انجام آزمایش پیوند آمده اند، اما آیاز میگوید که دیگر دیر شده و مادرش از دست رفته است. آنها ناراحت شده و به آیاز دلداری میدهند. فیروزه با شعله قرار گذاشته و پیش او می رود.او گریه میکند و برای شعله در مورد مرگ مادر آیاز تعریف میکند. سودا آزمایش بارداری میدهد و آنها در سالن بیمارستان منتظر می نشینند تا جواب آزمایش بیاید. کمی بعد، پرستار بیرون آمده و میگوید که نتیجه مثبت است و سودا باردار است. عالیه با حرص از بیمارستان بیرون می رود. فاروق شوکه شده و در مورد این قضیه از سودا سوال میکند. سودا میگوید که گوشواره هایش را به دکتر داده تا نتیجه را مثبت اعلام کنند. روز بعد، مراسم تشییع جنازه صفیه است. یکی از آشنایان آیاز با نشان دادن وکیل ارتان، میگوید که او دو سال پیش پدر او را به استانبول آورده و بعد ای آن پدرش ناپدید شده است.ایاز شوکه شده و تازه متوجه می شود که پیدا شدن پدرش و تمام بدبختی هایی که سرشان آمده، بخاطر ارتان بوده است. او با عصبانیت به سمت ارتان حمله میکند و او را کتک می زند و تهدید میکند. آنها را جدا میکنند و ارتان و فیروزه از آنجا می روند. فیروزه ار ارتان در مورد مشکلش با آیاز سوال میکند. ارتان به او چیزی نمی‌گوید و از کنجکاوی مدام فیروزه نسبت به آیاز عصبی می شود. شب،دوشن آیاز به خانه او می آید و او را دلداری میدهد. آیاز میگوید که همه چیز زیر سر ارتان بوده و باعث مرگ مادرش شده است. او میگوید که ارتان را راحت نخواهد گذاشت و همه چیزهای با ارزش او را از او میگیرد. آیاز آخر شب، همه وسایل فیروزه و یادگاری هایی که از او دارد را جمع میکند و داخل کارتون میگذارد‌ صبح روز بعد، ارتان با فیروزه تماس میگیرد و میگوید که آخر هفته رسیده و مهلت او تمام شده است. فیروزه به دروغ میگوید که با خانواده صحبت کرده است. آیاز، با مهوش تماس میگیرد و میگوید که باید او را ببیند. براق به سونوگرافی می رود و با دیدن حنین و شنیدن صدای قلب او، ذوق کرده و خوشحال می شود. او تصمیم دارد با نگه داشتن بچه، آیاز را ترغیب به ازدواج کند.
4 سال پیش در تاریخ 1399/08/13 منتشر شده است.
4,041 بـار بازدید شده
... بیشتر