شعر خوانی سعید گراوندی (زاحل)
204 بار بازدید -
3 سال پیش
-
من «نگاه» نیستم، تو را
من «نگاه» نیستم، تو را نمود کرده است
تیرگی واژه چشم را وجود کرده است
حالت ِ سكوت چشم و رنگهاست ، تيرگي
نور هم ميان گرگ و ميش دود كرده است
چشم هاي تو سياهچاله ايست ،بي گريز
گاه گاه نيز «هيچ» را «نبود» كرده است
ساعتي براي بي زماني است ، روي تو
در سفيد چاله اي مگر فرود كرده است
قائمي به ذات خود نيست ،آسمان و چشم
كاه را كشان كشان به خود عمود كرده است
ناگهان مرگ ، بازتاب گرم چشم توست
قلب اين شهاب ،در كجا فرود كرده است!
اين منم -زمان يخ زده- نگاه در نگاه
با دقايقي كه بي حساب بود - كرده است
سعید گراوندی (زاحل)
3 سال پیش
در تاریخ 1400/09/27 منتشر شده
است.
204
بـار بازدید شده