سریال زن: بهار از رابطه سارپ و شیرین باخبر شد! - قسمت 42 زبان اصلی

نیما افشارنادری
نیما افشارنادری
1.7 هزار بار بازدید - 4 سال پیش - سریال زن قسمت 138، 139،
سریال زن قسمت 138، 139، 140 دوبله بهار، زن جوانی است که صاحب دو فرزند به نام های نیسان و دوروک است. او موقع خواباندن دختر و پسرش برای آنها داستان تعریف می کند و از آشنایی خودش و پدر بچه ها حرف می زند. آنها در یک کشتی با هم آشنا شده بودند. سارپ، شوهرش، مرد شوخ طبعی بود که در اولین دیدارشان از بهار خواسته بود برایش ترانه ای بخواند و بهار هم برایش خوانده بود... سپس سارپ شماره اش را از او خواسته بود که بهار امتناع کرده بود. سارپ بین جمعیت شروع به خواندن کرده بود که این کار باعث شده بود بهار از نگاه مردم به آنها معذب شود و شماره اش را ناچارا به سارپ بدهد که این آشنایی منجر به ازدواج آنها شده بود. آنها عاشق هم بودند. سارپ عاشق کوهنوردی بود و هر از گلهی دنبال آن می رفت و بهار خیلی دلش می خواست به او بگوید که کوهنوردی را ول کند ولی چون از علاقه ی سارپ خبر داشت دلش نمی آمد او را ناراحت کند. بالاخره بهار حامله شده بود و بعد از دنیا آمدن نیسان، دخترشان، سارپ قول داده بود که دیگر کوهنوردی نخواهد کرد چون جایی که یک پدر باید به آنجا صعود کند قلب دخترش خواهد بود.... وقتی قصه بهار به اینجا می رسد، دوروک، پسر کوچکش با ناراحتی می گوید: «ولی پدر موقع دنیا آمدن من نبود و اصلا خوشحال نشد. » بهار او را در آغوش می گیرد و می گوید: «ولی وقتی توی شکمم بودی، ما خیلی خوشحال بودیم. » سپس بچه ها را قلقلک می دهد و می خنداند. دوروک از مادرش می پرسد که حالا پدر کجاست؟ و بهار می گوید: «او همین جاست. همیشه کنار ماست. وقتی می خندیم اینجا پیش ما می آید و وقتی گریه می کنیم نمی آید. پس سعی کنید همیشه بخندید. » بهار بعد از خواباندن بچه ها، کنار عکس سارپ می نشیند و می گوید: «دخترمان مثل تو شوخ طبع است اما پسرمان حرف های گنده ای می زند که نمی توانم جوابش را بدهم... » و گریه اش می گیرد ولی اشک هایش را پاک می کند و می گوید: «نگران نباش. هرگز اجازه نخواهم داد بچه ها غمگین شوند... »
4 سال پیش در تاریخ 1399/07/25 منتشر شده است.
1,716 بـار بازدید شده
... بیشتر